خلاصه کتاب زندگی دلخواهت را بساز | آرتور بروکس و اپرا

خلاصه کتاب زندگی دلخواهت را بساز: هنر و علم شادتر شدن ( نویسنده آرتور سی بروکس، اپرا وینفری )
آیا واقعاً می توانیم زندگی دلخواه و شادی را بسازیم؟ کتاب «زندگی دلخواهت را بساز: هنر و علم شادتر شدن» نوشته آرتور سی بروکس و اپرا وینفری دقیقاً راه و چاهش را نشان می دهد و به ما کمک می کند حتی توی دلِ سختی ها هم بتوانیم طعم شیرین شادکامی را بچشیم. این کتاب، معجون جالبی از علم و تجربه است که بهت می گوید چطور با کمک ابزارهای خودمدیریتی عاطفی، حال خودت را خوب کنی و از ناخوشی ها هم نترسی.
چند تا اسم هست که وقتی می شنویمشان، ناخودآگاه یاد موفقیت و آرامش می افتیم. یکی از این ها قطعاً اپرا وینفری است؛ زنی که سال هاست پای درد دل آدم های مختلف نشسته و تجربه های تلخ و شیرین زندگی شان را شنیده. یکی دیگر هم آرتور سی بروکس است؛ یک دانشمند و محقق برجسته که کارش بررسی علم خوشبختی و شادکامی است. حالا فکر کن این دو نفر دست به دست هم بدن و یک کتاب بنویسند! نتیجه اش می شود «زندگی دلخواهت را بساز: هنر و علم شادتر شدن». این کتاب قرار نیست بهت وعده های الکی بدهد که همیشه شاد باشی و غم رو بشناسی. اتفاقاً برعکس! بهت یاد می دهد چطور با غم ها و چالش های زندگی کنار بیایی، مدیریتشان کنی و حتی از آن ها برای رشد و پیشرفت استفاده کنی. در واقع، این کتاب یه جور راهنمای کاربردی برای زندگی پر از فراز و نشیب امروزه که توی این خلاصه، حسابی ریز به ریز بررسی اش می کنیم.
پیام اصلی و بنیادین کتاب: فراتر از تصورات رایج درباره شادی
شاید ته ذهنت این باشد که شادی یعنی یک حس دائمی خوب بودن، یک جور سرخوشی بی وقفه. اما آرتور سی بروکس و اپرا وینفری در این کتاب، این تعریف رایج را حسابی زیر و رو می کنند. آن ها بهت می گویند که شادی، یک مقصد نیست که بخواهی به آن برسی و برای همیشه همان جا بمانی. شادی بیشتر شبیه یک مهارت است، یک فرآیند که باید هر روز روی آن کار کنی. و از همه مهم تر، اصلاً قرار نیست که همیشه شاد باشی! باورت می شود؟
شادی هدف نیست، ناخشنودی هم دشمن نیست
بیشتر ما فکر می کنیم اگر بتوانیم غم، عصبانیت، یا ترس را از خودمان دور کنیم، تازه می توانیم طعم شادی را بچشیم. کتاب «زندگی دلخواهت را بساز» اما به ما می گوید که این احساسات منفی، نه تنها دشمن ما نیستند، بلکه می توانند حسابی به دردمان بخورند. آن ها بخشی از تجربه انسانی ما هستند. فرض کن می خواهی یک مسیر جدید را شروع کنی ولی می ترسی. اگر این ترس را نپذیری و انکارش کنی، شاید هیچ وقت قدم اول را برنداری. اما اگر ترس را بپذیری و باهاش روبه رو بشوی، تازه می توانی راه حل پیدا کنی و حرکت کنی.
نویسندگان این کتاب بین رنج سازنده و رنج ویرانگر تفاوت قائل می شوند. رنج سازنده همان چیزی است که به ما کمک می کند رشد کنیم، از اشتباهاتمان درس بگیریم و قوی تر بشویم. مثلاً وقتی برای یک امتحان مهم درس می خوانی و استرس داری، این استرس سازنده است چون بهت انگیزه می دهد که بیشتر تلاش کنی. اما رنج ویرانگر، تو را توی یک چرخه منفی گرفتار می کند، مثل نشخوار فکری درباره گذشته یا غرق شدن در ناامیدی. هنر این کتاب این است که بهت نشان می دهد چطور این رنج های منفی را مدیریت کنی و از آن ها به نفع خودت استفاده کنی. قبول کردن غم، قدم اول برای رهایی از آن است.
قدرت فراشناخت (Meta-cognition): کلید خود مدیریتی عاطفی
تا حالا شده وسط یه عالمه فکر و احساسات گیج کننده، یک لحظه بایستی و از بیرون به خودت نگاه کنی؟ مثلاً ببینی الان دقیقاً چه حسی داری؟ چرا این حس را داری؟ یا چه فکری توی سرت می چرخد؟ این توانایی، همان فراشناخت است. فراشناخت یعنی اینکه بتوانی به فرآیندهای فکری خودت فکر کنی! یعنی ذهنت را بشناسی و بدانی که چطور کار می کند. مثل این می ماند که سوار یک ماشین هستی و همزمان نقشه راه و وضعیت موتور ماشین را هم می بینی.
آرتور سی بروکس و اپرا وینفری در «زندگی دلخواهت را بساز» می گویند فراشناخت کلید اصلی این خودمدیریتی عاطفی است. وقتی بدانی ذهنت چطور به وقایع واکنش نشان می دهد، می توانی الگوهای فکری و احساسی خودت را شناسایی کنی. فرض کن همیشه وقتی توی ترافیک گیر می کنی، عصبانی می شوی و شروع می کنی به غر زدن. با فراشناخت، می توانی این الگو را ببینی و تصمیم بگیری که این بار، به جای عصبانیت، یک پادکست گوش کنی یا از منظره لذت ببری. این طوری، تو راننده احساساتت می شوی، نه احساساتت راننده تو.
کتاب پر از مثال های واقعی است که این مفهوم را ملموس تر می کند. مثلاً داستان کلودیا را به یاد بیاورید؛ زنی که به خاطر بلاتکلیفی نامزدش، دائم درگیر عصبانیت و ناراحتی بود. یا رایان که بعد از دانشگاه احساس بی هدفی می کرد و منتظر یک اتفاق خوب بود. این افراد درگیر افکار و احساسات خود بودند و نمی توانستند از بیرون به ماجرا نگاه کنند. «زندگی دلخواهت را بساز» بهت یاد می دهد چطور با مشاهده احساساتت، آن ها را بپذیری و به جای واکنش نشان دادن، آگاهانه انتخاب کنی که چه حسی داشته باشی. این یعنی قدرت گرفتن افسار زندگی ات.
شادی، یک مقصد نیست که بخواهی به آن برسی و برای همیشه همان جا بمانی. شادی بیشتر شبیه یک مهارت است، یک فرآیند که باید هر روز روی آن کار کنی.
انتخاب احساس بهتر و هدفمند
حالا که فهمیدیم فراشناخت چیست و چطور کار می کند، قدم بعدی این است که یاد بگیریم چطور حتی توی شرایط سخت، حس بهتر را انتخاب کنیم. این انتخاب، به معنی انکار واقعیت یا نادیده گرفتن مشکلات نیست. بلکه یعنی پیدا کردن یک زاویه دید جدید، یک راه برای مدیریت واکنش هایت به اون اتفاقات. اپرا وینفری و آرتور سی بروکس بهت یاد می دهند که چطور از همدلی فراتر بروی و به شفقت برسی. همدلی یعنی اینکه درد و رنج دیگران را حس کنی، اما شفقت یعنی علاوه بر حس کردن، بخواهی برای رفع آن هم کاری انجام بدهی.
کتاب تاکید زیادی روی کاهش تمرکز افراطی روی خود دارد. وقتی دائم به فکر خودمان و مشکلاتمان باشیم، دریچه نگاهمان به دنیا تنگ می شود و حسابی غرق ناراحتی می شویم. اما وقتی دایره توجهت را گسترده تر کنی و به دیگران هم فکر کنی، کمک کردن به آن ها یا حتی فقط توجه به نیازهایشان، می تواند حسابی حال خودت را هم خوب کند. اینجاست که می فهمی شادی واقعی از درون و از ارتباط با دیگران شروع می شود، نه از جمع کردن چیزهای بیرونی. این کتاب بهت یاد می دهد چطور با انتخاب آگاهانه، حس خوب را به زندگی ات دعوت کنی، حتی وقتی زندگی آنقدرها هم خوب پیش نمی رود.
چهار ستون بنیادین شادکامی پایدار از دیدگاه بروکس و وینفری
حالا که فهمیدیم شادی فقط حس خوب بودن نیست و چطور می توانیم با احساساتمان کنار بیاییم، نوبت می رسد به ستون های اصلی که آرتور سی بروکس و اپرا وینفری برای یک زندگی شاد و پایدار معرفی می کنند. این چهار ستون، مثل پایه های یک ساختمون محکم هستند که اگر نباشند یا ضعیف باشند، کل زندگی ات لنگ می زند و نمی توانی به اون آرامش و رضایت درونی برسی. بیایید این چهار ستون را دونه دونه و با جزییات بررسی کنیم تا ببینیم چطور می توانیم آن ها را توی زندگی خودمان بسازیم یا تقویت کنیم.
خانواده: پناهگاه عشق و پذیرش
راستش را بخواهی، خانواده می تواند هم بزرگ ترین منبع شادی ما باشد و هم بزرگ ترین منبع چالش. بحث و دعوا، سوءتفاهم ها، و اون منفی بافی های همیشگی که انگار توی بعضی خانواده ها ارثی است، همه اش می تواند آدم را از پا دربیاورد. شاید فکر کنی خانواده ایده آل یعنی خانواده ای که هیچ وقت دعوا نمی کند و همیشه همه چیز گل و بلبل است. ولی بروکس و وینفری می گویند نه! خانواده ایده آل خانواده ای است که با وجود اختلاف ها، سالم و منعطف باقی بماند.
کتاب «زندگی دلخواهت را بساز» راهکارهای خیلی خوبی برای ساختن یک خانواده سالم و پذیرا می دهد. یکی از مهم ترین ها بخشش است. وقتی آدم ها با هم زندگی می کنند، حتماً دلخوری پیش می آید. اگر نبخشی و کینه ها را نگه داری، مثل این است که هر روز یک سم کوچک به رابطه ات اضافه می کنی. صداقت هم حرف اول را می زند. اینکه بتوانی خود واقعی ات باشی، حرف دلت را بزنی و نترسی که قضاوت بشوی. و در آخر، مکمل بودن. یعنی هر کس توی خانواده نقشی داشته باشد که کامل کننده دیگری باشد. مثلاً یکی شنونده خوب باشد، یکی راه حل بدهد، یکی آرامش بدهد. این طوری یک تیم می شوید که در کنار هم رشد می کنید. خانواده خوب، جایی است که هر وقت خسته از دنیا برگشتی، توی آغوشش آرامش بگیری.
دوستی: رابطه های اصیل و معنادار
در دنیای امروز که همه سرشان توی گوشی است و دوستان مجازی بیشتر از دوستان واقعی شده اند، حرف زدن از دوستی های اصیل شاید کمی عجیب به نظر برسد. شبکه های اجتماعی خوب اند، اما نمی توانند جای یک رفیق واقعی را بگیرند که پای درد دلت بنشیند، با تو بخندد، یا وقتی لازم شد، یک گوشزد دوستانه بهت بکند. چالش اصلی دوستی در عصر دیجیتال، سطحی نگری است. همه چیز فوری شده و کسی حوصله ندارد برای یک رابطه واقعی وقت بگذارد.
«زندگی دلخواهت را بساز» بهت یاد می دهد چطور دوستی های عمیق و واقعی پیدا کنی و از همه مهم تر، چطور آن ها را حفظ کنی. نکته اصلی اینجاست که برای یک دوستی واقعی، باید سرمایه گذاری کنی. یعنی وقت بگذاری، گوش بدهی، حمایت کنی و خودت هم آسیب پذیر باشی. به قول خودمانی، باید پای هم باشید. دوستی، یک جاده دوطرفه است. وقتی روابطت با دوستانت عمیق باشد، می فهمی که تنها نیستی و یک شبکه حمایتی قوی داری که می تواند توی روزهای سخت، حسابی به کمکت بیاید. اینجاست که معنی رابطه های اصیل را می فهمی و می دانی که چندتا رفیق واقعی، از هزارتا دوست مجازی ارزشش بیشتر است.
کار: یافتن معنا و رسالت
خیلی ها کار را فقط یک وسیله برای پول درآوردن می دانند، یک اجبار که باید هر روز صبح کله سحر برایش بیدار شوی. اما آرتور سی بروکس و اپرا وینفری یک جور دیگه به کار نگاه می کنند. آن ها می گویند کار، فراتر از یک شغل است؛ می تواند تجلی گاه عشق و هدف زندگی تو باشد. فرض کن عاشق عکاسی هستی و شغلت هم عکاسی است. آن وقت دیگر کار برایت خسته کننده نیست، بلکه یک لذت روزانه است.
اما چالش های شغلی کم نیستند: اعتیاد به کار (ورکاهولیک بودن)، عدم رضایت شغلی، یا حس سردرگمی که نمی دانی توی مسیر شغلی ات کجا هستی. کتاب «زندگی دلخواهت را بساز» راهکارهایی می دهد که چطور از این چالش ها عبور کنی و به رضایت شغلی برسی. این کتاب بهت یاد می دهد که شغل خوب فقط شغلی نیست که پول زیادی بدهد، بلکه شغلی است که بهت حس هدفمندی و معنا بدهد. حتی اگر شغلت الان همانی نیست که آرزویش را داری، می توانی با تغییر نگرش و پیدا کردن معنای بیشتر در کارهایت، حس بهتری نسبت به آن پیدا کنی. پیدا کردن رسالت در کار، یعنی هر روز صبح با انگیزه بیدار شوی و بدانی که کاری که می کنی، ارزش دارد.
ایمان/معنویت: کشف گریس شگفت انگیز
اینجا منظور از ایمان، صرفاً یک دین خاص نیست. البته که برای بعضی ها می تواند دین باشد، اما این کتاب بیشتر روی مفهوم وسیع تر معنویت و ارتباط با یک معنای بزرگتر تاکید می کند. این حس که تو بخشی از چیزی بزرگتر از خودت هستی، می تواند حسابی بهت آرامش و امید بدهد. آدم هایی که یک بعد معنوی قوی در زندگی شان دارند، معمولاً توی مواجهه با مشکلات، تاب آوری بیشتری نشان می دهند.
چالش های زیادی سر راه تقویت بعد معنوی زندگی هست؛ مثل افکار مزاحم (که کتاب بهشون می گه افکار میمونی!)، یا ندانستن از کجا شروع کنی. کتاب «زندگی دلخواهت را بساز» راهکارهایی عملی برای تقویت این ارتباط می دهد. شاید مدیتیشن باشد، شاید گذراندن وقت در طبیعت، یا حتی فقط یک لحظه سکوت و شکرگزاری. این گریس شگفت انگیز که نویسندگان از آن حرف می زنند، همان حس آرامش و اطمینان است که از اتصال به یک نیروی والاتر یا یک معنای عمیق تر در زندگی می آید. وقتی این ستون معنوی محکم باشد، توی طوفان های زندگی هم کمتر متزلزل می شوی.
چرا زندگی دلخواهت را بساز یک کتاب ضروری است؟ (ویژگی های برجسته)
در بازار کتاب های خودسازی، صدها و هزاران عنوان هست که هر کدام وعده ای می دهند. اما «زندگی دلخواهت را بساز» یک جورهایی فرق می کند. دلیلش هم فقط اسم نویسندگانش نیست. یک سری ویژگی ها دارد که آن را حسابی برجسته می کند و برای همین، به نظرم مطالعه اش برای خیلی ها ضروری است.
ترکیب علم و تجربه
این شاید اصلی ترین وجه تمایز این کتاب باشد. از یک طرف آرتور سی بروکس را داری که یک دانشمند تمام عیار است و مطالعات روانشناسی، علوم اعصاب، اقتصاد و فلسفه را برای بررسی خوشبختی آورده وسط. یعنی هر چیزی که می گوید، پشتش کلی تحقیق و آمار و داده علمی هست. از طرف دیگر، اپرا وینفری را داری که بیش از ۲۵ سال با آدم های مختلف مصاحبه کرده و از نزدیک شاهد شادی ها و غم ها، موفقیت ها و شکست های هزاران نفر بوده. او تجربیات دست اول و حکمت عملی را به متن می آورد. این ترکیب بی نظیر علم و تجربه، باعث می شود که توصیه های کتاب، هم از نظر علمی محکم باشند و هم از نظر عملی، قابل اجرا و قابل لمس.
رویکرد واقع بینانه به ناخرسندی
خیلی از کتاب های خودسازی یک جورهایی بهت می گویند همیشه مثبت باش و به چیزهای بد فکر نکن. اما «زندگی دلخواهت را بساز» این طور نیست. این کتاب بهت وعده نمی دهد که روزهای بد را از بین می برد یا همیشه حالت خوب است. اتفاقاً بهت می گوید ناخشنودی، غم، عصبانیت و ترس بخشی از زندگی هستند و باید آن ها را بپذیری. این رویکرد واقع بینانه، باعث می شود که حس نکنی داری یک وعده دروغی می خوانی و بعدش اگر حالت بد شد، فکر کنی لابد من مشکل دارم. بلکه بهت یاد می دهد چطور با این احساسات منفی کنار بیایی و حتی از آن ها برای رشدت استفاده کنی. این پذیرش واقعیت، خودش یک جور آرامش عمیق می آورد.
جوایز و افتخارات کتاب
یکی از نشانه های کیفیت و محبوبیت یک کتاب، جوایز و افتخاراتی است که به دست می آورد. «زندگی دلخواهت را بساز» هم از این نظر کم نگذاشته و توانسته حسابی خوش بدرخشد. این کتاب در لیست پرفروش ترین های نیویورک تایمز قرار گرفته، که خودش یک دستاورد بزرگ است و نشان می دهد مخاطبان زیادی را در سراسر جهان جذب کرده. همچنین نامزد جایزه گودریدز در سال 2023 در بخش کتاب های غیر داستانی بوده و کتاب منتخب آمازون هم شده است. این ها همه مهر تاییدی است بر ارزش و تأثیرگذاری این اثر.
بخشی از کتاب: نگاهی به ریشه های ناخشنودی
برای اینکه بهتر با فضای کتاب آشنا بشویم، بد نیست بخشی از آن را بخوانیم که چگونه به ریشه های ناخشنودی می پردازد و داستان های واقعی را مطرح می کند. این بخش، درکی عمیق تر از رویکرد نویسندگان به ما می دهد:
منظور مردم زمانی که می گویند «آیا می خواهی شاد باشی؟» چیست؟ غالبا دو چیز است: نخست، منظور آن ها این است که طالب کسب (و حفظ) احساسات مشخصی چون خرسندی، خوشی یا چیزی شبیه به آن هستند. دو، می خواهند بگویند مانعی برای کسب این احساسات وجود دارد. جمله ی «من می خواهم شاد باشم» غالبا با «اما…» همراه می شود. کلودیا مدیر شرکتی در نیویورک را در نظر بگیرید. سی و پنج ساله بود و پنج سال گذشته را با نامزدش زندگی می کرده است. آن ها عاشق یکدیگر بودند، اما آن مرد برای تعهدی دائمی آماده نبود. کلودیا احساس می کرد نمی تواند برای آینده برنامه ریزی کند. محل زندگی او در آینده کجا خواهد بود؟ آیا فرزند خواهد داشت؟ مسیر شغلی او به کجا می رسد؟ این مسئله سبب درماندگی و ماندن او در این بلاتکلیفی و همچنین عصبانیت و ناراحتی اش می شد. می خواست شاد باشد، اما می دانست تا زمانی که نامزدش تصمیم نگیرد، نمی تواند به این احساس دست یابد. یا رایان را در نظر بگیرید. او گمان می کرد تا زمانی که در دانشگاه است می تواند دوستی های بادوام تشکیل دهد و هدف های شغلی خود را تعیین کند. اما به جای آن زمانی که از مدرسه فارغ التحصیل شد، سردرگم تر از زمانی بود که تازه آن را شروع کرده بود. حال در بیست و پنج سالگی هزاران دلار وام گرفته، از شغلی به شغلی دیگر می رود و احساس بی هدفی می کند. او امیدوار است روزی فرصت مناسبی پیش بیاید و آینده او را تضمین کند، آن وقت شاد خواهد بود.
این بخش، به خوبی نشان می دهد که کتاب چگونه از مثال های ملموس برای توضیح مفاهیم پیچیده استفاده می کند و چطور ریشه «اما…» های زندگی ما را هدف قرار می دهد.
این کتاب برای چه کسانی مناسب است؟ (با جزئیات بیشتر و مثال های کاربردی)
خب، شاید از خودت بپرسی که این همه گفتیم، آخرش این کتاب به درد چه کسی می خورد؟ راستش را بخواهی، «زندگی دلخواهت را بساز» تقریباً برای هر کسی که دلش می خواهد زندگی بهتری داشته باشد، مفید است. اما اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم، این کتاب مخصوصاً به درد این جور آدم ها می خورد:
-
افرادی که احساس می کنند در یک سیاهچاله از اندوه و افسردگی فرو رفته اند: اگر حس می کنی غمی بزرگ دلت را گرفته و نمی توانی از آن بیرون بیایی، این کتاب می تواند دریچه ای باشد به روی پذیرش آن غم و پیدا کردن راهی برای کنار آمدن با آن. بهت یاد می دهد که این حس ها طبیعی اند و چطور می توانی با آن ها زندگی کنی، نه اینکه توی آن ها غرق شوی. مثل کلودیا و رایان که درگیر ناامیدی و بی هدفی بودند، این کتاب بهت نشان می دهد که چطور از آن وضعیت خارج شوی.
-
افرادی که با شکست ها، تلخ کامی ها و رویدادهای ناگوار روبرو شده اند: زندگی پر از فراز و نشیب است. از دست دادن شغل، جدایی، بیماری، یا هر اتفاق ناگوار دیگری می تواند آدم را از پا دربیاورد. این کتاب بهت کمک می کند که نه تنها این شکست ها را بپذیری، بلکه از آن ها به عنوان پله ای برای رشد و قوی تر شدن استفاده کنی. اپرا وینفری خودش نمونه بارز کسی است که با سختی های زیادی روبرو شده و این نگاه واقع بینانه به رنج ها را از تجربیاتش به دست آورده.
-
کسانی که به دنبال راهکارهای عملی و مبتنی بر تحقیق برای بهبود سلامت روان و شادکامی هستند: اگر اهل کتاب های خودسازی هستی و دلت می خواهد چیزی بخوانی که فقط حرف نباشد و پشتش کلی علم و پژوهش باشد، این کتاب برای توست. آرتور سی بروکس با رویکرد علمی خودش، راهکارهایی می دهد که امتحان شده اند و می توانی آن ها را قدم به قدم توی زندگی ات پیاده کنی. اینجا خبری از مثبت اندیشی الکی نیست، بلکه تمرکز روی ابزارهای خودمدیریتی عاطفی است.
-
نوجوانان، جوانان، میانسالان و سالمندانی که به دنبال معنا، هدف و رضایت در مراحل مختلف زندگی هستند: این کتاب سن و سال نمی شناسد. چه نوجوانی باشی که تازه مسیر زندگی ات را شروع کرده ای و دنبال هدف می گردی، چه میانسالی که دغدغه های شغلی و خانوادگی داری، و چه سالمندی که به دنبال حفظ شادابی و معنا بخشیدن به بقیه عمرت هستی، این کتاب می تواند برایت راهگشا باشد. مفاهیم چهار ستون شادی (خانواده، دوستی، کار، ایمان/معنویت) توی هر سنی کاربرد دارند و می توانند بهت کمک کنند که یک زندگی پر از معنا بسازی.
خلاصه اینکه، اگر دنبال یک کتاب هستی که هم ریشه علمی داشته باشد، هم پر از تجربه واقعی باشد و هم بهت یاد بدهد چطور توی همین زندگی پر از چالش، حسابی از خودت مراقبت کنی و شادتر باشی، «زندگی دلخواهت را بساز» بهترین انتخاب است. این کتاب قرار نیست زندگی ات را عوض کند، اما بهت ابزار می دهد تا خودت زندگی دلخواهت را بسازی.
مقایسه زندگی دلخواهت را بساز با سایر آثار خودسازی برجسته
توی قفسه های کتاب فروشی، از کتاب های خودسازی که بگذریم، باید بگوییم خیلی هایشان یک جورهایی شبیه به هم هستند و پیام های تکراری می دهند. اما «زندگی دلخواهت را بساز» یک فرق اساسی با خیلی از آن ها دارد که باعث می شود حسابی سرش توی سرها در بیاید. بیایید ببینیم وجه تمایز اصلی اش چیست و چه کتاب هایی می توانند تکمیل کننده آن باشند.
وجه تمایز اصلی این کتاب
تفاوت اصلی «زندگی دلخواهت را بساز» با خیلی از کتاب های مثبت اندیشی صرف، توی رویکردش به رنج است. خیلی ها می گویند غمگین نباش، به چیزهای خوب فکر کن تا شاد باشی. اما این کتاب می گوید نه! اتفاقاً غم، ترس و ناامیدی بخشی از زندگی هستند و قرار نیست آن ها را سرکوب کنی یا نادیده بگیری. در عوض، بهت یاد می دهد که چطور این احساسات منفی را بپذیری، آن ها را مدیریت کنی و حتی از آن ها درس بگیری. این یعنی به جای اینکه از سایه ات فرار کنی، باهاش روبه رو بشوی و راه رفتن توی تاریکی را هم یاد بگیری.
این رویکرد واقع بینانه، برخلاف بسیاری از کتاب هایی است که وعده های دروغین خوشبختی دائمی می دهند و بعد از مدتی، خواننده را با این حس تنها می گذارند که اگر شاد نیست، حتماً مشکل از اوست. «زندگی دلخواهت را بساز» با ترکیب علم و تجربه واقعی، نشان می دهد که چطور می توانیم میانه ی رنج کشیدن، خشنودی را بیابیم و چطور با ابزارهای خودمدیریتی عاطفی، زندگی مان را بلافاصله تغییر دهیم.
کتاب های مکمل برای مطالعه بیشتر
اگه «زندگی دلخواهت را بساز» را خواندی و از آن لذت بردی، احتمالاً دوست داری کتاب های مشابه دیگری هم بخوانی که می توانند مفاهیم آن را تکمیل کنند یا جنبه های دیگری از توسعه فردی را پوشش دهند. چند تا پیشنهاد عالی برایت دارم:
-
کتاب صوتی عادت های اتمی (Atomic Habits) اثر جیمز کلیر: اگر از «زندگی دلخواهت را بساز» یاد گرفتی که شادکامی یک فرآیند و مهارت است، عادت های اتمی بهت نشان می دهد که چطور می توانی با تغییرات خیلی کوچک و ساخت عادت های خوب، زندگی ات را قدم به قدم بهتر کنی. این دو کتاب مکمل هم هستند چون هر دو بر این ایده تأکید دارند که موفقیت و شادکامی، نتیجه اقدامات روزمره و پایدار است.
-
کتاب ایکی گایی: رمز و راز ژاپنی ها برای زندگی شاد و طولانی (Ikigai: The Japanese Secret to a Long and Happy Life) اثر هکتور گارسیا و فرانسسک میرالس: این کتاب هم مثل «زندگی دلخواهت را بساز» بر پیدا کردن معنا و هدف در زندگی تأکید دارد، اما با رویکردی متفاوت و از دیدگاه فلسفه ژاپنی. اگر مفهوم یافتن معنا در کار در کتاب بروکس و وینفری برایت جذاب بود، ایکی گایی می تواند تو را عمیق تر به این سمت بکشاند و بهت کمک کند هدف زندگی ات را پیدا کنی.
-
کتاب ایگو دشمن من است (Ego Is the Enemy) اثر رایان هالیدی: این کتاب به کاهش تمرکز بر خود و گسترش دایره توجه اشاره می کند و می تواند یک مکمل خوب برای فصل های مربوط به کاهش تمرکز افراطی بر خود و حسادت در «زندگی دلخواهت را بساز» باشد. ایگو دشمن من است بهت یاد می دهد چطور غرور و منیت را کنار بگذاری و مسیرت را برای رشد و یادگیری هموارتر کنی.
این کتاب ها هر کدام به نوبه خود ارزشمند هستند و در کنار «زندگی دلخواهت را بساز» می توانند یک نقشه راه کامل برای ساختن زندگی دلخواهت در اختیارت بگذارند. هر کدام به گوشه ای از این پازل بزرگ می پردازند و تصویر کامل تری از خوشبختی را بهت نشان می دهند.
نتیجه گیری
خب، رسیدیم به انتهای این سفر شیرین در دل کتاب «زندگی دلخواهت را بساز: هنر و علم شادتر شدن». این کتاب یک جورهایی به ما تلنگر می زند که از تصورات سنتی مان درباره شادی دست برداریم و بفهمیم که خوشبختی، یک حس دائمی سرخوشی نیست، بلکه یک مهارت است، یک فرآیند که باید دائم روی آن کار کنیم. آرتور سی بروکس و اپرا وینفری با این کتاب بهمان یاد دادند که غم و ناخوشی هم بخشی از زندگی اند و اتفاقاً اگر بتوانیم آن ها را بپذیریم و مدیریتشان کنیم، می توانیم ازشان برای رشد و قوی تر شدنمان استفاده کنیم. یادت هست از فراشناخت حرف زدیم؟ همان توانایی که بهت کمک می کند افسار احساساتت را توی دست بگیری، نه اینکه احساساتت راننده ات باشند.
این کتاب چهار ستون اصلی رو برای یک زندگی شاد و پایدار معرفی می کند: خانواده ای که پناهگاهت باشد، دوستی های واقعی که رفیق راهت باشند، کاری که تویش معنا پیدا کنی، و ایمان یا معنویتی که بهت آرامش و هدف بدهد. هر کدوم از این ستون ها اگر محکم نباشند، زندگی ات لنگ می زند. «زندگی دلخواهت را بساز» یه جور نقشه راه است که بهت نشان می دهد چطور این ستون ها را محکم کنی و توی دل طوفان های زندگی هم بتوانی سرپا بمانی. این کتاب با ترکیب بی نظیر علم و تجربه، بهت وعده دروغی نمی دهد، بلکه ابزارهایی واقعی و کاربردی در اختیارت می گذارد.
پس اگر تا الان این کتاب را نخوانده ای، پیشنهاد می کنم حتماً یک فرصت بهش بدهی. چه بخواهی همین خلاصه را مرور کنی و نکات کلیدی اش را به کار بگیری، چه تصمیم بگیری نسخه کامل کتاب را بخوانی تا عمیق تر با مفاهیمش آشنا بشوی. فرقی نمی کند کجای زندگی ات ایستاده ای؛ مطمئن باش این کتاب بهت کمک می کند تا قدم های محکمی به سمت ساختن زندگی دلخواهت برداری. یادمان نرود که شادی واقعی، توی پذیرش تمام جنبه های زندگی و تلاش آگاهانه برای بهتر شدن پیدا می شود، نه توی فرار از سختی ها.