تفسیر ماده ۸۰۶ قانون مدنی | راهنمای جامع و حقوقی

وکیل

تفسیر ماده ۸۰۶ قانون مدنی

ماده ۸۰۶ قانون مدنی یکی از اون مواد قانونیه که شاید در نگاه اول ساده به نظر برسه، ولی پشت همین سادگی، دنیایی از پیچیدگی های حقوقی و ریزه کاری های عملی نهفته. این ماده به طور خلاصه می گه وقتی یه نفر طلبش رو به بدهکارش می بخشه، دیگه حق نداره از حرفش برگرده. یعنی یه جورایی دیگه پرونده اون دین بسته می شه و طلبکار نمی تونه بگه پشیمون شدم!

حالا بیاین کمی عمیق تر به این ماده نگاه کنیم و ببینیم دقیقاً چه چیزی پشت این جمله کوتاه و پرمعنی پنهان شده. این که اصلاً «بخشش طلب» یعنی چی، چرا طلبکار دیگه نمی تونه رجوع کنه، چه فرقی با ابراء یا وصیت داره و توی زندگی واقعی چه معنی و کاربردی پیدا می کنه. هدفمون اینه که جوری این موضوع رو باز کنیم که هم دانشجوی حقوق ازش سر دربیاره، هم یه وکیل کارش راه بیفته و هم هر کس دیگه ای که شاید یه روزی با بخشش یه بدهی سروکار داشت، بدونه دقیقاً چه خبره و چه حقوقی داره.

متن کامل ماده ۸۰۶ قانون مدنی

قبل از هر صحبتی، اول متن دقیق و کامل ماده ۸۰۶ قانون مدنی رو با هم بخونیم تا ببینیم قانون گذار دقیقاً چی گفته:

هرگاه داین طلب خود را به مدیون ببخشد حق رجوع ندارد.

ببینید چقدر این جمله کوتاهه و در عین حال چقدر پیام حقوقی مهمی داره. همین یه خط قراره محور اصلی بحث ما باشه.

تشریح جامع مفهوم بخشش طلب به مدیون

اولین قدم برای فهم ماده ۸۰۶، اینه که بفهمیم منظور از «بخشش طلب به مدیون» دقیقاً چیه. این عبارت شاید در ظاهر ساده باشه، ولی در دنیای حقوقی، ابعاد مختلفی داره.

تعریف حقوقی: هبه یا نهادی مستقل؟

خب، بخشش طلب یه جورایی شبیه هبه (بخشیدن مال به کسی) می مونه، اما باهاش فرق های اساسی داره. توی هبه عادی، شما یه چیزی رو به یکی می بخشی، مثلاً یه ماشین یا یه خونه. اما اینجا، شما «طلب» رو می بخشی، یعنی یه حق مالی که روی گردن (ذمه) بدهکارته. بعضی از حقوقدان ها معتقدن این نوع بخشش، خودش یه نهاد حقوقی مستقله که فقط شبیه هبه است. بعضی دیگه هم میگن این یه نوع خاص از هبه است که موضوعش دینه.

نکته مهم اینه که تو بخشش طلب، چیزی که بخشیده می شه، عین خارجی نیست، بلکه یک «دین» یا «تعهد» هست که تو ذمه مدیون قرار داره. همین تفاوت باعث میشه آثار حقوقی ویژه ای داشته باشه.

ماهیت حقوقی: عقد یا ایقاع؟

اینجا یه بحث فنی حقوقی پیش میاد: آیا بخشش طلب یه «عقد»ه؟ یعنی لازمه که هم طلبکار (داین) بخواد ببخشه و هم بدهکار (مدیون) قبول کنه؟ یا یه «ایقاع»ه؟ یعنی همین که طلبکار خودش تصمیم بگیره و ببخشه، کافیه و نیازی به رضایت مدیون نیست؟

دیدگاه رایج و قوی تر اینه که بخشش طلب، مثل ابراء (که جلوتر توضیحش میدیم)، یک «ایقاع»ه. یعنی همین که داین اراده کنه و دین رو به مدیون ببخشه، این اتفاق حقوقی میفته و دین ساقط می شه. مدیون نمی تونه بگه من نمی خوام ببخشی! این به این معنیه که شما به عنوان بدهکار، از زیر دین آزاد می شی، چه بخوای چه نخوای!

ارکان بخشش: داین، مدیون، طلب

مثل هر عمل حقوقی دیگه ای، بخشش طلب هم ارکانی داره که بدون اون ها محقق نمیشه:

  1. داین (بخشنده): کسی که طلبکار اصلیه و قصد داره طلبش رو ببخشه.
  2. مدیون (بدهکار): اون شخصی که بدهی به گردنش داره و قراره دینش بخشیده بشه.
  3. طلب (موضوع بخشش): همین دین یا تعهد مالی که از بین میره. این طلب باید مشخص و موجود باشه.

تفاوت با هبه ی عین معین

حالا چرا این بخشش منجر به عدم رجوع می شه و با هبه ی یه مال مشخص فرق داره؟ تو هبه ی یه مال، مثلاً شما یه سکه رو به یکی می بخشی، بعد از اینکه سکه رو بهش دادی، می تونی پشیمون بشی و سکه رو پس بگیری (مگه اینکه شرایط خاصی باشه). اما تو بخشش طلب، همین که طلب رو می بخشی، دین از بین میره. مثل اینه که اون سکه بخشیده شده، خودش رو بخوره! دیگه چیزی نمیمونه که بخوای پسش بگیری. این تفاوت خیلی مهمه و دلیل اصلی عدم امکان رجوع در ماده ۸۰۶ همینه.

مبانی و فلسفه عدم حق رجوع داین

خب، سوال اینجاست که چرا قانون گذار گفته وقتی طلب رو بخشیدی، دیگه حق نداری برگردی؟ این موضوع مبانی حقوقی و فقهی عمیقی داره که در ادامه توضیح می دیم.

مبانی حقوقی

اصل مالکیت مافی الذمه

این مفهوم کمی پیچیده است، ولی اگه خوب دقت کنی خیلی منطقی به نظر میرسه. «مالکیت مافی الذمه» یعنی چی؟ یعنی یک نفر مالک چیزی بشه که خودش به خودش بدهکار بوده! شاید بگین این که بی معنیه، چطور میشه یه نفر به خودش بدهکار باشه؟ دقیقاً همینجاست که ماده ۸۰۶ وارد عمل میشه.

وقتی طلبکار دینش رو به بدهکار می بخشه، اون دین که تا قبل از این یه بار حقوقی روی ذمه بدهکار بود، حالا دیگه متعلق به خود بدهکار میشه. یعنی خود مدیون، مالک اون دینی میشه که به گردنش بود. وقتی شما مالک چیزی میشی که به خودت بدهکار بودی، دیگه این بدهی وجود خارجی نداره. مثل اینه که شما یه پول از جیب راستت برداری بذاری تو جیب چپت. آیا پولدارتر شدی؟ نه. بدهکارتر شدی؟ نه. فقط جابجایی رخ داده. تو بحث ما، با بخشش طلب، اون دین انگار از بین میره، چون داین و مدیون یکی میشن و بار حقوقی دین کلاً محو میشه. به همین خاطر، دیگه چیزی باقی نمی مونه که طلبکار بخواد ازش رجوع کنه. این مفهوم با نهادهای مشابه مثل تهاتر (جبران بدهی با بدهی) فرق داره چون در تهاتر دو دین در مقابل هم قرار می گیرند، اما در اینجا یک دین، به خودش مالکیت پیدا می کند و از بین می رود.

سقوط دین و از بین رفتن موضوع حق

یه دلیل دیگه برای عدم رجوع اینه که با بخشش طلب، خود «دین» از بین میره. یعنی موضوعی که طلبکار روش حق داشته، دیگه وجود نداره. مثل اینه که شما یه سیب به دوستت قرض دادی و حالا بخشیدیش. بعد از بخشیدن، دیگه سیبی وجود نداره که بخوای پسش بگیری. تو حقوق هم همینطوره. دین از بین میره و دیگه حقی باقی نمیمونه که بشه ازش برگشت. این دقیقاً همون چیزیه که تو هبه ی عین موهوب (چیزی که بخشیده شده) وقتی اون چیز از بین میره یا تلف میشه، دیگه نمیشه از هبه رجوع کرد. تو بخشش طلب هم دین تلف شده و از بین رفته.

مبانی فقهی

ماده ۸۰۶ قانون مدنی ریشه در فقه امامیه داره. فقها هم بر این موضوع که اگر داین، طلبش را به مدیون ببخشد، حق رجوع ندارد، تأکید کرده اند. این عمل در فقه تحت عنوان «ابراء» یا «صلح دین» مورد بررسی قرار می گیره که با بخشش طلب شباهت ها و تفاوت هایی داره.

فقها معتقدند ابراء، یعنی ساقط کردن دین از ذمه مدیون، یک ایقاع لازمه. یعنی همین که طلبکار بگه دین رو بخشیدم، کافیه و دیگه نمیتونه ازش برگرده. دلیلشون هم اینه که دین یک حق ماله و صاحب حق می تونه حقش رو ساقط کنه. وقتی حق ساقط شد، دیگه وجود خارجی نداره که بشه ازش رجوع کرد. این دیدگاه فقهی کاملاً با نص ماده ۸۰۶ تطبیق داره و مبنای اصلی اون رو تشکیل میده.

تمایز بخشش طلب موضوع ماده ۸۰۶ با نهادهای حقوقی مشابه

برای اینکه عمق مطلب رو بهتر بفهمیم، لازمه فرق «بخشش طلب» رو با چند نهاد حقوقی دیگه که ممکنه شبیه به نظر برسن، بررسی کنیم.

تفاوت با ابراء (Discharge)

شاید «ابراء» اولین چیزی باشه که وقتی صحبت از بخشش دین میشه، به ذهنمون میرسه. ابراء یعنی ساقط کردن دین از ذمه مدیون. ماده ۲۸۹ قانون مدنی میگه: ابراء عبارت از این است که داین از حق خود به اختیار صرف نظر نماید. خب، این که خیلی شبیه بخشش طلب به مدیونه! اما یه فرق ظریف وجود داره.

تفاوت اصلی: در ابراء، داین مستقیماً حق خودش رو ساقط می کنه. انگار یه کلنگ برمیداره و به دیوار دین میزنه و دیوار دین خراب میشه. اما در بخشش طلب (طبق نظر قوی مالکیت مافی الذمه)، دین به خود مدیون تملیک میشه و چون یک نفر نمیتونه به خودش بدهکار باشه، دین خود به خود از بین میره. نتیجه نهایی هر دو یکیه: سقوط دین و عدم امکان رجوع. اما مسیر حقوقی رسیدن به این نتیجه کمی متفاوته. در هر دو حالت، نیازی به رضایت مدیون نیست.

تفاوت با هبه دین به ثالث (Gift of Debt to a Third Party)

ممکنه طلبکار، دین رو به خود مدیون نبخشه، بلکه به شخص دیگه ای (ثالث) هبه کنه. مثلاً شما ۱۰۰ میلیون از آقای الف طلب داری، بعد به آقای ب میگی: «اون ۱۰۰ میلیون طلبی که از الف دارم، مال تو». اینجا دیگه داستان فرق می کنه.

در این حالت، «هبه دین به ثالث» یک عقد هبه معمولیه و تمام قواعد هبه بر اون حاکمه. یعنی اگر شرایط هبه (مثل قبض) فراهم بشه، هبه دین می تونه قابل رجوع باشه، مگر اینکه شرایط خاصی پیش بیاد که اون رو غیرقابل رجوع کنه (مثل تلف عین موهوبه که اینجا مصداق نداره).

تفاوت با وصیت به بخشش طلب (Bequest of Debt)

این یکی هم خیلی مهمه. گاهی اوقات، داین تو وصیت نامه اش می نویسه که: بعد از مرگ من، فلانی (مدیون) از بدهیش به من بریء باشه یا فلان طلبم رو به فلانی بخشیدم. ماده ۸۳۸ قانون مدنی میگه: موصی می تواند از وصیت خود رجوع کند. یعنی تا وقتی وصیت کننده زنده ست، می تونه هر وقت خواست، وصیتش رو باطل کنه. پس وصیت به بخشش طلب، تا قبل از فوت موصی، قابل رجوعه. بعد از فوت هم فقط تا یک سوم اموال موصی نافذ و قابل اجراست.

در حالی که بخشش طلب طبق ماده ۸۰۶، همون لحظه که اتفاق میفته، لازمه و غیرقابل رجوع. این تفاوت زمانی و اعتباری، خیلی حیاتیه.

تفاوت با صلح دین (Settlement of Debt)

صلح یک عقده لازمه. یعنی دو طرف (داین و مدیون) با هم توافق می کنن که دین رو به طریقی صلح کنن، مثلاً با پرداخت کمتر یا به صورت قسطی یا کلاً ساقط کردنش در ازای چیزی. صلح با رضایت دو طرف شکل می گیره و بعد از اون هم غیرقابل رجوعه. در ظاهر شبیه بخشش طلب به مدیونه، اما چون یک «عقد»ه و نیاز به «ایجاب و قبول» داره، با بخشش طلب که یک ایقاعه، فرق می کنه.

تفاوت با اقاله (Mutual Rescission)

اقاله یعنی تفاسخ. یعنی دو طرف یک قرارداد (مثلاً قرارداد بیع یا اجاره) با هم توافق کنن که اون قرارداد رو باطل کنن و به حالت قبل برگردن. اینجا هم مثل صلح، نیاز به رضایت هر دو طرفه و ماهیت قراردادی داره. در حالی که بخشش طلب، یک طرفه و از جانب داینه.

ویژگی بخشش طلب (ماده ۸۰۶) ابراء هبه دین به ثالث وصیت به بخشش طلب صلح دین
ماهیت حقوقی ایقاع (تملیک دین به مدیون) ایقاع (اسقاط حق) عقد (تملیک دین به غیر مدیون) ایقاع (معلق به فوت و قابل رجوع) عقد (توافق برای سقوط/تغییر دین)
نیاز به رضایت مدیون خیر خیر خیر (در لحظه هبه) خیر بله
امکان رجوع داین/موصی خیر (فوری و قطعی) خیر (فوری و قطعی) بله (اصولاً، مگر شرایط خاص) بله (تا قبل از فوت) خیر (لزوم عقد صلح)
زمان اجرا فوری فوری فوری (با قبض) پس از فوت فوری

شرایط تحقق بخشش طلب موضوع ماده ۸۰۶

برای اینکه بخشش طلب درست و حسابی انجام بشه و آثار حقوقیش رو داشته باشه، باید یه سری شرایط رعایت بشه. اگه این شرایط نباشن، ممکنه اون بخشش باطل باشه یا اصلاً محقق نشه.

اهلیت طرفین

هم داین (بخشنده) و هم مدیون (بدهکار) باید اهلیت قانونی برای انجام عمل حقوقی رو داشته باشن. یعنی بالغ، عاقل و رشید باشن. یه بچه کوچولو یا یه فرد مجنون نمی تونن طلبشون رو ببخشن یا بدهیشون بخشیده بشه و این کارشون معتبر نیست. البته تو بخشش دین، اهلیت مدیون بیشتر برای دریافت بخشش مهمه، اما چون ماهیتاً یک عمل ایقاعی است، اهلیت داین از همه مهمتره.

رضایت داین

اینجا قلب ماجراست! داین باید با قصد و رضای کامل، طلبش رو ببخشه. یعنی اگه تحت زور، اشتباه یا تهدید این کار رو کرده باشه، بخشش باطله و می تونه اون رو فسخ کنه. قصد و رضای واقعی و آزادانه، شرط اساسی معتبر بودن این عمله. نکته جالب اینجاست که در این بحث، رضایت مدیون شرط نیست. چرا؟ چون بخشش طلب به نفع مدیونه و کسی که به نفعش کاری انجام میشه، نیازی به رضایتش نیست. مثل اینکه شما یه هدیه به کسی بدی، دیگه ازش نمیپرسی که آیا دوست داری این هدیه رو بگیری یا نه!

معین بودن و موجود بودن دین

طلبی که بخشیده میشه باید مشخص و موجود باشه. یعنی نمی تونی یه طلب نامشخص رو ببخشی. مثلاً بگی «هرچی فلانی در آینده به من بدهکار شد، بخشیدم»! یا «اگه یه روزی فلان دین رو داشت، بخشیدم». دین باید الان موجود باشه تا بشه بخشیدش. البته امکان بخشش دین آینده مورد بحثه، اما رویه حقوقی بیشتر روی دین موجود تاکید داره.

عدم نیاز به قبض

یکی از فرق های مهم بخشش طلب با هبه ی عین معین، همین عدم نیاز به قبضه. تو هبه ی یه ماشین یا پول، باید اون ماشین یا پول رو به کسی که بهش بخشیدی، بدی (قبض). اما تو بخشش طلب، چون دین یه چیز غیرفیزیکیه و در ذمه قرار داره، نیازی به قبض نیست. همین که داین اراده کنه و اعلام کنه که طلب رو بخشیده، دین ساقط میشه و تمام.

آثار حقوقی بخشش طلب

وقتی بخشش طلب طبق ماده ۸۰۶ درست و قانونی انجام بشه، یه سری پیامدهای حقوقی مهم و قطعی داره:

سقوط قطعی و بلاعوض دین

مهمترین اثرش اینه که دین برای همیشه ساقط میشه. یعنی مدیون دیگه هیچ بدهی ای به داین نداره. این سقوط قطعیه و برگشت ناپذیره. همچنین این بخشش، بلاعوضه؛ یعنی داین در ازای بخشش دین، چیزی دریافت نمی کنه. مثل یه هدیه بزرگ می مونه.

عدم امکان رجوع داین

همونطور که ماده ۸۰۶ هم صراحتاً میگه، داین دیگه حق رجوع نداره. یعنی نمی تونه پشیمون بشه و بگه اون بخشش رو پس می گیرم. این ویژگی باعث میشه مدیون با خیال راحت بدونه که دینش برای همیشه از بین رفته. استثنایی هم برای این قاعده وجود نداره. اینجاست که باید گفت: «سری که درد نمی کنه، دستمال نمی بندن»، یعنی وقتی دینی بخشیده میشه، دیگه نمیشه کاریش کرد.

اثر بر وثایق و تضمینات دین

وقتی دین اصلی از بین میره، هرچی وثیقه و تضمین هم که برای اون دین گرفته شده بوده، خود به خود باطل میشه و از بین میره. مثلاً اگه برای اون دین، رهن گرفته شده بوده، رهن باطل میشه. اگه کفیل و ضامن داشتیم، اون ها هم آزاد میشن و دیگه مسئولیتی ندارن. چون وقتی بدهی ای نیست، تضمین برای چی باید وجود داشته باشه؟

اثر بر توابع دین

توابع دین مثل خسارت تأخیر تأدیه یا سایر هزینه های مربوط به دین اصلی هم با سقوط دین از بین میرن. دیگه خسارتی وجود نداره که بشه بابت تأخیر تو پرداختش مطالبه کرد.

مسئولیت تضامنی

اگه چند نفر با هم مسئول یک دین بودن (مسئولیت تضامنی)، بخشش دین به یکی از اون ها، باعث میشه اون شخص از زیر دین آزاد بشه. اما آیا بقیه هم آزاد میشن؟ نه! بقیه مدیونین تضامنی همچنان به اندازه سهم خودشون یا تمام دین (بسته به نوع تضامن) مسئول باقی می مونن، مگر اینکه داین صراحتاً بگه که قصد بخشش به همه رو داشته. این نکته خیلی حقوقیه و در عمل می تونه پیچیده باشه.

رویه قضایی و آراء وحدت رویه مرتبط

در دادگاه ها و مراجع قضایی، ماده ۸۰۶ قانون مدنی کم و بیش مورد استناد قرار می گیره. معمولاً چالش ها بر سر اثبات قصد داین برای بخشش طلب یا تمایز اون با سایر نهادهای حقوقی مشابهه. مثلاً اینکه آیا فلان حرف یا سند واقعاً به معنی بخشش طلب بوده یا ابراء؟

آراء وحدت رویه دیوان عالی کشور (که برای همه دادگاه ها لازمه) هم در این زمینه می تونه روشنگر باشه. اگرچه رویه قضایی خاصی که مستقیماً فقط به ماده ۸۰۶ بپردازه کمیابه، اما آراء مربوط به ابراء یا هبه می تونن در تفسیر و کاربرد این ماده راهگشا باشن. بیشتر پرونده ها حول محور این می چرخن که آیا واقعاً قصد داین بخشش بوده یا مثلاً قرار بر پرداخت قسطی یا تخفیف بوده که ماهیتش فرق می کنه.

یک مورد عملی که ممکنه پیش بیاد اینه که طرفین یه سند عادی رو به عنوان بخشش طلب امضا کنن، اما بعداً داین ادعا کنه که منظورش بخشش نبوده. اینجا دادگاه باید با بررسی قراین و شواهد، به قصد واقعی داین پی ببره. اگر قصد بخشش ثابت بشه، دیگه امکان رجوع نیست و مدیون میتونه نفس راحتی بکشه.

نکات تفسیری دکترین حقوقی

دکترین حقوقی (یعنی نظرات اساتید و علمای حقوق) نقش مهمی در روشن شدن ابهامات و جزئیات ماده ۸۰۶ داره. اساتید حقوق معمولاً روی ماهیت این عمل (عقد یا ایقاع بودن)، لزوم یا عدم لزوم رضایت مدیون، و مبانی سقوط دین (مالکیت مافی الذمه یا اسقاط مستقیم حق) بحث های زیادی دارن.

بسیاری از اساتید، با تأکید بر مفهوم «مالکیت مافی الذمه»، بر ایقاع بودن بخشش طلب و عدم نیاز به رضایت مدیون صحه می گذارند. این دیدگاه به استحکام بخشش طلب و قطعیت آن کمک می کند. مثلاً دکتر کاتوزیان، از اساتید برجسته حقوق مدنی، ماهیت این نوع بخشش را با توضیح مالکیت مافی الذمه تبیین کرده و آن را غیرقابل رجوع می دانند. این دیدگاه ها به قضات و وکلا کمک می کنه تا توی پرونده های واقعی، بهتر و دقیق تر تصمیم بگیرن.

مطالعات تطبیقی

حالا بد نیست یه نگاهی هم به نظام های حقوقی دیگه بندازیم و ببینیم اون ها با این جور مسائل چطور برخورد می کنن. معمولاً نهادهای مشابهی برای بخشش دین یا اسقاط تعهدات در سایر نظام های حقوقی هم وجود داره.

مثلاً در قانون مدنی فرانسه، ماده ۱۳۴۹ (در نسخه جدید) مفهوم Confusión یا ادغام طلب و بدهی را بیان می کند. این ماده می گوید وقتی صفات داین و مدیون در یک شخص جمع شود، طلب از بین می رود. این مفهوم خیلی شبیه به «مالکیت مافی الذمه» در حقوق ماست و نشان میده که این فلسفه حقوقی، یک تفکر جهانیه. در حقوق کامن لا هم نهادهایی مثل Release یا Accord and Satisfaction وجود داره که اگهچه دقیقاً مثل هم نیستن، اما هدفشون ساقط کردن دینه.

این بررسی تطبیقی نشون میده که ضرورت قطعیت در روابط حقوقی و عدم امکان رجوع از بخشش دین، یک نیاز و دغدغه مشترک در نظام های حقوقی مختلفه و راه حل های مشابهی براش پیدا شده.

نتیجه گیری

خب، تا اینجا خیلی با هم در مورد ماده ۸۰۶ قانون مدنی گپ زدیم. دیدیم که این ماده با اون جمله کوتاه و موجزش، چه دنیایی از نکات و ریزه کاری های حقوقی رو در خودش پنهان کرده. یاد گرفتیم که وقتی طلبکار، طلبش رو به بدهکار میبخشه، دیگه پرونده اون دین برای همیشه بسته میشه و نمیتونه از حرفش برگرده. این اتفاق، نه تنها دین رو ساقط می کنه، بلکه تمام وثایق و تضمینات مربوط به اون دین رو هم از بین می بره.

فهمیدن دقیق این ماده، هم برای کسانی که توی کار حقوق هستن و هم برای مردم عادی که ممکنه در زندگی روزمره با این جور مسائل روبرو بشن، حیاتیه. توصیه عملی اینه که چه داین هستید و چه مدیون، قبل از هرگونه اقدام برای بخشش یا دریافت بخشش دین، حتماً با یک متخصص حقوقی مشورت کنید. این کار می تونه شما رو از کلی دردسر و اختلاف حقوقی در آینده نجات بده. یادتون باشه، همیشه پیشگیری بهتر از درمان هست، مخصوصاً تو مسائل حقوقی!

مواد قانونی مرتبط

برای مطالعه بیشتر و درک عمیق تر موضوع، پیشنهاد می کنم به مواد قانونی زیر در قانون مدنی مراجعه کنید:

  • ماده ۸۰۶ قانون مدنی: (همین ماده ای که بررسی کردیم)
  • مواد ۷۹۵ تا ۸۰۷ قانون مدنی: (مربوط به عقد هبه و احکام آن، به ویژه مواد ۷۹۷، ۷۹۹، ۸۰۰ در مورد قبض و رجوع از هبه)
  • مواد ۲۸۹ تا ۲۹۱ قانون مدنی: (مربوط به ابراء و احکام آن)
  • مواد ۸۲۵ تا ۸۶۰ قانون مدنی: (مربوط به وصیت، به خصوص ماده ۸۳۸ در مورد حق رجوع از وصیت)
  • مواد ۲۹۴ تا ۳۰۰ قانون مدنی: (مربوط به تهاتر)
  • مواد ۷۵۲ تا ۷۶۸ قانون مدنی: (مربوط به صلح)
  • ماده ۲۶۴ قانون مدنی: (در مورد اسباب سقوط تعهدات)