متن زیبا درباره عاشورا و امام حسین + شعرهای زیبا در مورد حضرت سیداالشهدا

در این بخش اشعار زیبا در مورد امام حسین و شهدای کربلا را گردآوری کرده ایم که هر کدام بسیار غمگین و سوزناک هستند و برای ایام ماه محرم و سوگواری کربلا هستند.
این متن ها و شعرهای ماه محرم هر کدام بیانگر روزهای تلخ و سوزناک ماه محرم هستند و تمام مصیبت هایی که در این ماه به امام حسین و یارانش وارد شده است.
اشعار غم انگیز امام حسین و ماه محرم
ماه محرم ماه اشک و خون است و در این ماه غم عمیقی وجود دارد و با شنیدن نام آن به یاد فاجعه ای که در صحرای کربلا رخ داده است می افتیم. نوشته های توصیفات زیادی در مورد ماه محرم وجود دارد که هر کدام نشان دهنده غم این ماه است. در ادامه هم اشعار غمگین در مورد امام حسین و ماه محرم را می خوانید.
ما دو پیاله ایم که لبریز باده ایم
این دو پیا له را به ملک هم نداده ایمتا وقت میکنیم حسینیه می رویم
ما سالهاست شیعه ی گریان جاده ایمبا هر سلام صبح به آقای بی کفن
انگار روبروی حرم ایستاده ایمبا رعیتی خانه ی ارباب با وفا
احساس میکنیم که ارباب زاده ایمشکر خدا که نان شب ما حسین شد
ممنون لطف مادر این خانواده ایمبال ملا ئک است که ما را میاورد
یعنی سواره ایم اگر چه پیاده ایمداریم با حسین حسین پیر میشویم
خوشحال از این جوانی از دست داده ایم
اشعار محرم و صفر جدید
سینه زنان حسین زمزمه بر پا کنید
ماه محرم شده یاری زهرا کنید
بانی بزم عزا مادر او فاطمه است
آمده قامت کمان خوب تماشا کنید
ذکر حسین جان ما از شهدا مانده است
جامعه را زنده با، ذکر مسیحا کنید
ناز گنه کار را می خرد ارباب ما
امر کند هر که را گم شده پیدا کنید
نوکر هر ساله ایم پای قرار آمدیم
موسم درد دل است عقده ی دل وا کنید
بر اثر معصیت خشک شده اشک من
دیدۀ خشکیده را وصل به دریا کنید
گریه برای شما دار و ندار من است
چشمِ پُر از گریه ای، می شود اعطا کنید
راه نشانم دهید برگ امانم دهید
کاش که با این گدا شبیه حر تا کنید
صحن حسینیه ها گوشه ای از کربلاست
عرش نشینان عشق فخر به موسی کنید
بی کفن کربلا حضرت آقا سلام
اذن عزاداریِ، ما همه امضا کنید
******
از سفرۀ حسین بلندم نکن که من
محتاج آب و دانۀ شبهای جمعهاممحمد بیابانی
******
ای داغدار اصلیِ این روضه ها بیا
صاحب عزای ماتم كرب و بلا بیا
تنها امید خلق جهان! یابن فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیا بیا
بالا گرفته ایم برایت دو دست را
ای مرد مستجابِ قنوت دعا بیا
فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ایم
دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا
از هیچ كس به جز تو نداریم انتظار
بر دست های توست فقط چشم ما بیا
هفته به هفته می گذرد با خیال تو
پس لا اقل به حرمت خونِ خدا بیا
بیش از هزار سال تو خون گریه كرده ای
ای خون جگر ز غربت زینب بیا بیا
عرضِ ارادتِ كمِ ما را قبول كن
امسال هم محرم ما را قبول كن
******
آیینه شدی تا که خدا در تو درخشید
خورشیدترین حادثه ها در تو درخشیدبر دوست همان روز که با حنجره خون
گفتی تو «بلی» کرب و بلا در تو درخشیدشد کرب و بلا کعبه تو، حجّ تو مقبول
گفتی تو چو لبیّک، بلا در تو درخشیدای معجزه سرخ، به ایثار تو سوگند
تو خون خدایی، که خدا در تو درخشید
«رضا اسماعیلی»
شعر های غمگین برای محرم
از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟
یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام
بر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟اشهد ان لا…شهادت اشهد ان لا …شهید
محشر الله الله است می دانی چرا؟یک بغل باران الله الصمد آورده ام
نوبهار قل هوالله است می دانی چرا؟راه عقل ازآن طرف راه جنون از این طرف
راه اگر راه است این راه است می دانی چرا؟از رگ گردن بیا بگذر که او نزدیک توست
فرصت دیدار کوتاه است می دانی چرا؟از کجا معلوم شاید ناگهانت برگزید
انتخاب عشق ناگاه است می دانی چرا؟از محرم دم به دم هر چند ماتم می چکد
باز اما بهترین ماه است می دانی چرا؟
***
فرمانده عشاق، دل آگاه حسین است
بیراهه مرو! سادهترین راه حسین استاز مردم گمراه جهان راه مجویید
نزدیکترین راه به الله حسین است
مجموعه اشعار زیبا در مورد ماه محرم و امام حسین
کم کم غروب واقعه از راه می رسید
یک زن میان دشت، سراسیمه می دویداین خیمه ها نبود که آتش گرفته بود
آتش میان سینه ی او شعله می کشیدراهی نمانده بود برایش به غیر صبر
باید دل از عزیز سفر کرده می بریدمردی که رفت و از سر نی حسّ بودنش
قطره به قطره سرخ و غریبانه می چکیدآن مرد رفت و واقعه را دست زن سپرد
باید حماسه پشت حماسه می آفرید
***
شعر ماه محرم + مجموعه اشعار سوزناک شهادت امام حسین (ع) و…
متن شعر نوحه ماه محرم؛ متن نوحه برای عزاداری ایام محرم و شام…
دنیای بی حسین اگر آخر غم است
دنیای با حسین به آخر نمیرسداین شاکلید قصۀ صحرای کربلاست
سر میدهد حسین، ولی سر نمیرسد
شعر در مورد امام حسین با مضامین پرمحتوا
گل خوش رنگ و بوی من حسین است
بهشت آرزوی من حسین است
مزن دم پیش من از لاله رویان
که یار لاله روی من حسین است
من آن مداح مست سینه چاکم
که ممدوح نکوی من حسین است
همه در گفتگوی این و آنند
ولیکن گفتگوی من حسین است
سخن بی پرده می گویم زمستی
می و جام و سبوی من حسین است
چو مرغ حق که از حق میزند دم
طنین های و هوی من حسین است
از آن بر تربتش سایم جبین را
که عز و آبروی من حسین است
احد گوئی از آن باشد شعارم
که پیر و نکته گوی من حسین است
***
خط با خون تو آغاز می شود
از آن زمان که تو ایستادی
دین راه افتاد
چون فرو افتادی
حق برخواست
تو شکستی
و راستی درست شد
و از روانه خون تو
بنیان ستم سست شد
ای قتیل
بعد از تو خوبی سرخ است
رد خونت
راهی که راست به خانه خدا می رود
ای باغ بینش
ستم، دشمنی زیباتر از تو ندارد
و مظلوم، یاوری آشناتر از تو
تو کلاس فشرده تاریخی….
«علی موسوی گرمارودی»
شعر در وصف امام حسین (ع)
سوز همیشه ی جگرم باش یا حسین
من سینه می زنم سپرم باش یا حسین
در طول عمر جز تو پناهی نداشتم
مثل گذشته ها پدرم باش یا حسین
هر روز مادرم سر سجاده گفته است
خیلی مراقب پسرم باش یا حسین
ای نام تو بهانه ی شیرین زندگی
شور محرم و صفرم باش یا حسین
پایین پات سر بگذارم تو هم بیا
بالای جسم محتضرم باش یا حسین
جان مرا بگیر حوالی قتلگاه
این گونه اخرین خبرم باش یا حسین
دستم به دامنت نرسید این جهان اگر
باب الحسین منتظرم باش یا حسین
باشد قرار بعدی ما اربعین حرم
مهر قبولی گذرم باش یا حسین
سربازهای لشکر یا زینب توایم
حرز مدافعان حرم باش یا حسین
اشعار زیبا درباره امام حسین
رنگ عالم شد سیاه
درجهان عاطفه پیراهن غم شد سیاه
تکیه تکیه یاحسین
درغمت پیراهن این شهر کم کم شد سیاه
چونکه بالاتر نداشت
درمیان ماه ها ماه محرم شد سیاه
در مِنا امسال آه
علقمه شد روسپید و روی زمزم شد سیاه
جلد مانند لباس
بر اَمالی و لهوف و بر مُقرّم شد سیاه
پوست درسینه زنی
سرخ شد، شد نیلگون و آخرش هم شد سیاه
بین این رنگین کمان
دل سپید و چشم سرخ و رنگ پرچم شد سیاه
برتن مسلم هم آه
رد تیر و تیغ ها قدر مُسلّم شد سیاه
مناجات علی اکبر لطیفیان به مناسبت ورود کاروان به کربلا
عمرم گذشت اما بدرد تو نخوردم
شرمنده ام آقا بدرد تو نخوردم
تو فکر من بودى ولیکن من نبودم
اصلا به فکر نوکرى کردن نبودم
من دور بودم تو مرا نزدیک کردى
راه مرا از کربلا نزدیک کردى
گفتى اگر تو بى پناهى من حسینم
حتى اگر غرق گناهى، من حسینم
گفتى بیا پاک از گناهت میکنم من
تو رو به چاهى، رو به راهت میکنم من
گفتى بیا مثل تو خیلى خار دارم
حتى براى مثل تو هم کار دارم
آواره ام، آواره را آواره تر کن
بیچاره ام، بیچاره را بیچاره تر کن
آوارگى در این حسینیه می ارزد
بیچارگى در این حسینیه مى ارزد
هرشب اسیرم میکنى پاى بساطت
دارى تو پیرم میکنى پاى بساطت
من چاى میریزم گناهم را بریزى
یکجا تمام اشتباهم را بریزى
شان نزولت میکند آخر بلندم
سر را تو دادى جاى آن من سربلندم
وقتى گذر کردند خیلی ها ازینجا
رفتند تا معراج تا بالا ازینجا
اینجا گرفته از خدا عیسى دمش را
اینجا خدا بخشید آخر آدمش را
من خام بودم غصه و غم پخته ام کرد
این پخت و پزهاى محرم پخته ام کرد
میبینم اینجا پنج تا نور مقدس
این آشپزخانه ست یا طور مقدس
اینجا همانجایی ست که مولا میاید
زینب میاید، بیشتر زهرا میاید
پخت و پز آقاى بى سر را به من داد
درکارهایش کار مادر را به من داد
من عالمى دارم در اینجا با رقیه
هروقت دستم سوخت گفتم یا رقیه
منت ندارم بر سرت…تو لطف کردى
حالا که هستم نوکرت تو لطف کردى
یک شب غذاى خواهرت را بار کردم
یک شب غذاى دخترت را بار کردم
باید که دست از هرچه غیرکربلا شست
دیگ تو را شستم خدا روح مرا شست
خدمت تجلى ارادتهاى شیعه ست
بالاترین نوع عبادتهاى شیعه ست
ما به ولایت میرسیم از این مودت
ما به مودت میرسیم از راه خدمت
خدمت در این خانه تنها فرصت ماست
گفتند:اینجا پنج روزى نوبت ماست
این پارچه مشکى-فداى روى ماهش-
دارد سفیدم میکند رنگ سیاهش
از سوخته دلها نگیر آقا غمت را
یک وقت از دستم نگیرى پرچمت را
بگذار یک گوشه به پاى تو بمیرم
کنج حسینیه براى تو بمیرم
منکه به غیر از لطف تو یارى ندارم
منکه به غیر از کار تو کارى ندارم
آنقدر بین دسته هایت ایستادم
نذر على اصغر تو آب دادم
اى کاش بین ایستادن ها بمیرم
آخر میان آب دادن ها بمیرم
خوب است نوکر آخرش بى سر بمیرد
خوب است بین نوکرى نوکر بمیرد
خوب است ما هم گوشه اى عطشان بیفتیم
در زیر پاى این و آن عریان بیفتیم
خدمت به این بى رنگ و رو هم رنگ و رو داد
این کفش ها را جفت کردن آبرو داد
درهرکجا که نام پیراهن میاید
زهرا میاید پیش ما حتما میاید
من دست بر سینه دم در مینشینم
در مجلس فرزند مادر را ببینم
من مینشینم کار و بارم پا بگیرد
شاید به من هم چادر زهرا بگیرد
شعر سید محمد سادات اخوی به مناسبت محرم 1400
تکریمِ تماشای تو، لازم شده بر «حور»…ای در نظر اهل زمین، قدر تو مستور!پای دل عالم به حریم تو، گرفتار…
دلها به تمنّای عَلَمهای تومأموراز داغ لب خشک تو، محزون شده عالَم…
در محفل سوگت، دل غمگین شده مسرورصیاد دل عالمی و رسم، همین است:
افتند غزالان به تمنای «تو»، در تور«بینالحَرَمین» تو، مسیر دل و چشم است…
فرقی نکند «زائر نزدیک» تو… با دوردر محضر تو، هدیهٔ ما، قطرهٔ اشک است
این است همان مختصر و اندک مقدور«زخم» است دلم از اثر نقد عزایت…
زخمی که محرمبهمحرم، شده ناسوروصف سخن و جلوهٔ یک عمر حضورت…
دایم شده بازیچهٔ دلهای کر و کورموسای سخن، بسته لب از پرسش و پاسخ
اوقات تَکَلُّم شده وقف «تو» در این طورای کاش که بی «معرفت سوگ» نمانم…
تا آن که نماند هدف پاک تو، محصورشایستهٔ شأنت، سخن پست نباشد….
اما کَرَمت، جور کند شیوهٔ ناجوردرگاه سلیمانی تو، تکیهٔ سوگ است
از لطف تو دارد سِمَت خادمیات، مورشک نیست اگر خادم درگاه تو باشم…
مانند غبارم که بپاخاسته در نورزنجیرزنی… سینهزنی… تعزیهخوانی…
«عرض ادب» ماست به آن «سینهٔ مَکسور»در تکیه و… در خانه و… در کوچه و… بازار…
هرگز نرود از نظر… آن حَنجر مَنحورآنسو، تو و عشاق زلالی که شهید ند
اینسو، منم و غفلتِ تکراریِ منفورای کاش تنم رایحهٔ عشق بگیرد…
آن لحظه که با «سِدر» بیامیزد و «کافور»ای کاش شود کهنهحصیری کفن من….
اما دم آخر شود از مِهر تو مَمهور
غزل شهریار به مناسبت عزاداری سالار شهیدان (ع)
شیعیان! دیگر هواى نینوا دارد حسین
روى دل با کاروان کربلا دارد حسیناز حریم کعبۀ جدّش به اشکى شُست دست
مروه پشت سر نهاد، امّا صفا دارد حسینمىبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوى منا دارد حسین…او وفاى عهد را با سر کند سودا ولى
خون به دل از کوفیان بیوفا دارد حسین…آب را با دشمنان تشنه قسمت مىکند
عزّت و آزادگى بین تا کجا دارد حسین…دست آخر کز همه بیگانه شد، دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهى آشنا دارد حسینشمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جاى نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسیناشک خونین، گو بیا بنشین به چشم «شهریار»
کاندرین گوشه عزایى بىریا دارد حسین
شعر محمد سهرابی به مناسبت ماه محرم
گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست
باشد محل نده قسم مرتضی که هستوقتی قسم به معجر زینب قبول نیست
چادر نماز حضرت خیر النسا که هستیک گوشه مینشینم و حرفی نمیزنم
بیرون مکن مرا تو از این خانه، جا که هستاز دردِ گریه تکیه نده سر به نیزهات
زینب نمرده شانه دارالشفا که هستقربانیان خواهر خود را قبول کن
گیرم که نیست اکبر، تو طفل ما که هستگفتی که زن جهاد ندارد برو برو
لفظ «برو» چه داشت برادر؟ «بیا» که هستخون را بیا به دست دو قربانیام بکش
تو خون مکش به دست عزیزم حنا که هستگفتی مجال خدمتشان بعد از این دهم
از سر مرا تو باز مکن کربلا که هستگفتی که بی تو سر نکنم خوب! نمیکنم
بعد از تو راه کوفه و شام بلا که هست
شعر سید حمید رضا برقعی به مناسبت ماه محرم
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یک دم سپر شوند برای برادرشخون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی این دو لشکرشاین دو ز. کودکی فقط آیینه دیدهاند
آیینهای که آه نسازد مکدرشواحیرتا که این دو جوانان زینباند
یا ایستاده تیر دو سر در برابرش؟با جان و دل دو پاره جگر وقف میکند
یک پاره جای خویش و یکی جای همسرشیک دست، گرم اشک گرفتن ز. چشمهاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش.چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت، ولی زیر معجرشزینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش…
***
زینب همان شکوه که ناموس غیرت است
زینب که در مدینه قرق بود معبرشزینب همان که فاطمه از هر نظر شده است
از بس که رفته این همه این زن به مادرشزینب همان که زینت بابای خویش بود
در کربلا شدند پسرهاش زیورش
شعر غلامرضا سازگار به مناسبت ماه محرم
دو خورشید جهان آرا، دو قرص ماه، دو اختر
دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم سنگردو شایسته، دو وارسته، دو دردانه، دو ریحانه
دو نور دیده در دیده، دو روح روح در پیکردو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیة قرآن
دو یوسف نه، دو اسماعیل از یک قهرمان هاجرکشیده شانه بر مو، شسته صورت از گلاب اشک
گرفته، چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بربه سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش
به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبرمنای کربلا گردیده محو این دو قربانی
نوای نینوا از نایشان بر گنبد اخضرگرفته دستشان را برده با خود زینب کبری
که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبربگفتای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت
تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیلای سرور!دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی
قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهراگر اذنم دهی اینک به دست خود بگردانم
دو فرزند عزیز خویش را دور علی اصغرامید زینب استای آفتاب دامن زهرا
که افتد این دو قرص ماه را بر خاک راهت سرسفارش کرده عبدالله جعفر بر منای مولا
که این دو شاخة گل را کنم در مقدمت پرپربه اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری
درخشیدند در میدان چو خورشید فلک گسترفلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت
که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر!یکی میگفت: دو خورشید از گردون شده نازل
یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اخترندا دادند ما دو شیرزاده ایم زینب را
که باشد جدة ما فاطمه صدیقة اطهرپیمبر جد و زهرا جده و مادر بود زینب
حسین بن علی خال و پدر عبدالله جعفرخروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه
دو حیدر حمله ور گشتند بر دریایی از لشکرتو گفتی در احد تابیده دو بدر جهان آرا
و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبرز. آب تیغ هر یک آتشی میریخت در میدان
که گفتی شعلة خشم خدا پیچیده در محشرچو آتش بر فلک فریاد میرفت از دل دشمن
چو باران بر زمین میریخت دست و پا و چشم و سرز. هم پاشیده، چون پیراهن از هم هر دو اعضاشان
ز. بس بر جسم شان بنشست زخم نیزه و خنجربه خاک افتاد جسم پاکشان، چون آیة قرآن
دریغا ماند زیر دست و پا دو سورة کوثرچو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا
به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بردریغا دو همای عشق در آغوش ثارالله
همای روحشان از موج خون در آسمان زد پرچو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را
درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشمترنهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا
مبادا چشم حق گردد خجل ز. آن مهربان مادربیا لیلا تماشا کن مقام و صبر زینب را
که در یک لحظه داده در ره دین دو علی اکبربه ثارالله و صبر زینب و خون دو فرزندش
سلام “میثم” و خلق خدا و خالق داور
شعر محسن عرب خالقی به مناسبت ماه محرم
بازدلشورهای افتاده به جانم چه کنم
تندترمیزند آخرضربانم چه کنمپسرم رفته و چندیست از او بی خبرم
باز هم بی خبری برده امانم چه کنمآه یا راد یوسف پسرم برگردد
نگرانم نگرانم نگرانم چه کنمهمه ترسم از این است صدایم بزند
دیر خود رابه کنارش برسانم چه کنمگرگهادور وبر یوسف من ریخته اند
پدری پیرم وافتاده جوانم چه کنمبه زمین خورده انار من وصد دانه شده
جمع باید کنم او راو ندانم چه کنمجگرسوخته ام را زحرم پوشاندم
مانده ام زار که باقد کمانم چه کنم
شعر سید حمید رضا برقعی به مناسبت ماه محرم
پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا
پدر خون خدا اما، پسر مجنون پسر لیلابه کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر
به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریاپسر دور از پدر میشد، مهیّای خطر میشد
پدر هی پیرتر میشد، پسر میبُرد دلها رادر این آشوب طوفانی، مسلمانان مسلمانی
مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیر دست و پاپسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد
پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغاپسر از زخم آکنده، پسر هر سو پراکنده
پدر، چون مرغ پرکنده، از این صحرا به آن صحراکه دیده اینچنین گیسو چنین زخمی شود پهلو؟
و خاکآلودهتر از او به غیر از چادر زهرا
شعر امام حسین برقعی
نوشتم اول خط بسمه تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سرفقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بندۀ تو نخواهد گذاشت هرجا سرقسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق»
که پر شده است جهان از حسین سرتاسرنگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سرسری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سرهرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سرهمان سری که یَُحّب الجمال محوش بود
جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سرسری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک همه بودند سروران را سرزهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سرسپس به معرکه عابس «اجننی» گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سربنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت:
برو به معرکه با سر ولی میا با سرخوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سردر این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سرسری که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود پا تا سرپسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسرامام غرق به خون بود و زیر لب میگفت:
به پیشگاه تو آوردهام خدایا سرمیان خاک کلام خدا مقطعه شد
میان خاک الف لام میم طاها سرحروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدنها سرتنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سرنبرد تن به تن آفتاب و پیکر او
ادامه داشت ادامه سه روز …اما سر –جدا شده است و سر از نیزهها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سرصدای آیۀ کهف الرقیم میآید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سربسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سرچه قدر زخم که با یک نسیم وا میشد
نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سرعقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت
به چوب، چوب محمل؛ نه با زبان، با سردلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
بر روی شــن، جز ردپای ســـرخ خــنـجر نیست
جز نـــغمههایی مانده از آوای پــــرپـــــر نیست
آن ســــو: نگـــــاه مادری بـــیتاب فــــــرزندی
این سو: یتیمی خفته با دستی که دیگر نیست
شعر زیبا عاشورای حسینی
بتاب ای مه که زینب دل غمین است
پریشان دل ز مرگ شاه دین است
بتاب ای مه رقیه دل کباب است
ز مرگ باب خود در پیچ و تاب است
متن زیبا عاشورای حسینی
قتیل کربلا را دوست دارم
ذبیح بالقفا را دوست دارم
من از زوار دشت کربلایم
عزیز مصطفی را دوست دارم
اس ام اس عاشورای حسینی
شب رسید و روز عاشورا گذشت
سوختند آن خیمه و خرگاه را
در دل شب زینب بی خانمان
ترک کرد آن سوخته خرگاه را
پیام زیبای عاشورای حسینی
چون خودی را در رهم کردی رها
تو مرا خون، من ترایم خونبها
هرچه بودت، داده ایی اندر رهم
در رهت من هر چه دارم می دهم
جملات زیبا عاشورای حسینی
کـشـتـه دیـن گـفـت خـواهـم بـا خـدا سـودا کنم
مـیـروم در کــربــلا تــا نـهـضـتـی بـرپـا کنم
مـن حـسـیـنـم نـوگـل بـسـتـان زهــرای بـتــول
حکـم یـزدان را مـیـان مـسـلمین اجرا کنم
اس ام اس عاشورای حسینی
در قـتـلــگــاه لالـه هـا در زیـر تـیـغ و نـیزه ها
گـفـتا چنین خون خدا زینب بیا زینب بیا
ای خـواهـر غــم پــرورم وی یــادگــار مــادرم
پیامک زیبا عاشورای حسینی
بــیــــاد عــــزیــــز دل بـــــوتـــــــراب
دلـم گشته پرخون و چشمم پـرآب
بــمـــاه مــحـــرم بـــدشـــــت بـــــــــلا
شد از جور عدوان چو قحطی آب
پیام زیبا درباره عاشورای حسینی
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شورو نشور واهمه درکمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله درشش جهت فکند
هم گریه برملائک هفت آسمان فتاد
نه تنها خیمه گاهم ز آتش بیگانه میسوزد
که بنیاد وجودم، از غم جانانه میسوزد
در خونین ز چشمانم، به دامن، چون نیفشانم؟
خونی چکید و حنجره ی خاک جان گرفت
بغضی شکست و دامن هفت آسمان گرفت
آبی که دستبوس عطش بود شعله زد
اس ام اس عاشورای حسینی
خونی که روی یال تو پیداست ذوالجناح
خون همیشه جاری مولاست ذوالجناح
یک قطره آفتاب به وی تنت نشست
بوی خدا ز یال تو برخاست ذوالجناح
اس ام اس عاشورای حسینی
زمین و آسمان کربلا شد وصل با آتش
میان خیمه ها پیچید بی شرمانه تا آتش
به همراه عطش راه تو را از چار سو بستند
تمام سنگها سر نیزه ها و زخم با آتش
ای که دین از سعی تو تضمین شده
کربلا از خون تو رنگین شده
تکیه گاه ما تویی مهر و ماه ما تویی
یا شهید و یا غریب السلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیب
اس ام اس عاشورای حسینی
شب تا سحر یک ریز صحرا گریه می کرد
پیش از طلوع صبح، فردا گریه می کرد
تقدیر می خواهد دلش فردا نیاید
آخر چرا دنیا سرا پا گریه می کرد
اس ام اس عاشورای حسینی
در خیمه ها صدای خدایا بلند شد
زینب برای پرسش آیا؛ بلند شد
فریاد وا حسین؛ ز اعماق سینه اش
تا گشت با خبر ز قضایا بلند شد
در این بخش زیباترین اشعار با موضوع امام حسین را گردآوری کرده ایم. این شعرهای کوتاه و بلند در مورد رشادت های امام حسین، فداکاری آن حضرت، شعر غمگین و اشعار بلند و کوتاه می باشد و امیدواریم بپسندید.
اشعار کوتاه درباره امام حسین (ع)
شیعیان اسلامی ارادت خاصی به امام حسین (ع) دارند و با شروع ماه محرم در پی تدارک و آماده شدن برای عزاداری امام حسین (ع) می شوند. به همین منظور اشعاری به مناسبت ماه محرم در وصف امام حسین (ع) جمع آوری نموده ایم.
لبم لبریز از جام حسین است
عروج نام من بام حسین است
اگر جراح قلبم را شکافد
به روی لوح دل نام حسین است
***
تا جان ز تن برادرت گشت جدا
انگار که جان ز پیکرت گشت جدا
شمشیر ز بودن خودش مانده خجل
چون با لبه اش گل سرت گشت جدا
***
کوچه کوچه دلم پر از غوغاست
هر طرف خیمه عزا برپاست
ماه خون و خروش و ماتم شد
ماه خون خدا محرم شد
***
تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست
در جوابم اینچنین گفت و گریست
لیلی و مجنون فقط افسانهاند
عشق در دست حسین بن علیست
***
در مکتب عشق شاهباز است حسین
مرات دل اهل نیاز است حسین
ســـــــــرداد نــــداد تن به ذلت اری
جــــاوید کنند نماز است حسین
***
او که مثل من هزاران دربه در دارد، رفیق
این محال است از یکی مان چشم بر دارد،رفیق
آن زمانی که درون روضه میآئیم ما
شخص او بر تک تک ماها نظر دارد رفیق
***
دوباره ماه محرم دوباره بوی حسین (ع)
دوباره نوشش می از سر سبوی حسین (ع)دوباره ماه تاثر دوباره ماه عزا
دوباره سینه زدن در میان کوی حسین( ع)دوباره شهر بپوشد به تن لباس سیاه
رواج هیئت و مسجد ز آبروی حسین (ع)دوباره ذکر حسین بر لبان پیر وجوان
دوباره نغمه “هل من”رسد زسوی حسین (ع)دوباره یاد شهیدان کربلا کردن
دوباره خوی گرفتن به خلق وخوی حسین (ع)دوباره لطف خدائی برای شخص زهیر
ونیک عاقبتی بعد گفتگوی حسین (ع)دوباره حر پشیمان به محضر مولا
عوض نمودن دنیا به تار موی حسین (ع)دوباره قاسم واکبر، عمویشان عباس
فدای حق شده در جنگ با عدوی حسین (ع)دوباره علقمه وقتلگاه شاه شهید
دوباره ناله زینب به جستجوی حسین (ع)گرفتنش به بغل جسم بی سر مولا
دوباره بوسه زدن بر رگ گلوی حسین (ع)دوباره شام غریبان به خیمه ها آتش
زنان دربدر وخواهر نکوی حسین (ع)دوباره یاد اسارت برای آل ا…
ویاد سنگ پرانی به راس و روی حسین (ع)دلم گرفته خدایا زماتم مولا
نما تو قسمت من زائری به کوی حسین (ع)
تلفیق خدا و خون فقط پیکر توست
خورشید گلی از چمن حنجر توستشب وقف مدار چشم هایت مولا
صبح، آینه ی دستِ بهارآور توست
***
دلم دریاچهی غم شد دوباره
قد آیینهها خم شد دوباره
صدای سنج و دمام اومد از دور
بخون ای دل محرم شد دوباره
***
سوز همیشه ی جگرم باش یا حسین
من سینه می زنم سپرم باش یا حسین
در طول عمر جز تو پناهی نداشتم
مثل گذشته ها پدرم باش یا حسین
هر روز مادرم سر سجاده گفته است
خیلی مراقب پسرم باش یا حسین
ای نام تو بهانه ی شیرین زندگی
شور محرم و صفرم باش یا حسین
پایین پات سر بگذارم تو هم بیا
بالای جسم محتضرم باش یا حسین
جان مرا بگیر حوالی قتلگاه
این گونه اخرین خبرم باش یا حسین
دستم به دامنت نرسید این جهان اگر
باب الحسین منتظرم باش یا حسین
باشد قرار بعدی ما اربعین حرم
مهر قبولی گذرم باش یا حسین
سربازهای لشکر یا زینب توایم
حرز مدافعان حرم باش یا حسین
شعر بلند و زیبا برای امام حسین
دل بی تـو باشد مرده اي بهتر کـه در گورش کنم
چشمی کـه بیند جز تـو رابا خنجری کورش کنم
افتاده زار و منفعل، در چنگ دیو نفس، دل
دستی بده کاین دیو را از این حرم دورش کنم
دل بحر خون در ماتمت جانِ تشنه اشک غمت
باشد کـه در امواج غم، ازگریه مسرورش کنم
ذکرت کلام الله مـن عشقت کلیم الله مـن
خواهم دلی تا هم نفس با آتش طورش کنم
در سینه دارم آتشی، هرگز ندارد خامشی
پیوسته گرم سوختن با سوزعاشورش کنم
دارم دل دیوانه اي در سیلِ خون ویرانه اي
با اشکم این ویرانه را چون بیت معمورش کنم
دردا کـه دیو نفس دون جانم دریده از درون
با یک نگاهت میتوان این دیو را حورش کنم
مارهوس چون اژدها آورده برروزم چها
بر آن شدم کاین مار را پامال چون مورش کنم
گردیده از دود گنه، پرونده جرمم سیه
با مهرت این پرونده را آیینه نورش کنم
مـن میثم کویِ توام دائم ثناگوی توام
هر حرف را در وصف تـو، صد در منثورش کنم
***
دل مردان خدا راست ز تو نور حیات
یا قتیل العبراتشده محکم ز مناجات تو ارکان صلات
یا قتیل العبراتبابی انت و امی گل گلزار رسول
راحت جان بتولمرتضی سیرت و صورت حسن و حمزه صفات
یا قتیل العبراتما ز نور تو رسیدیم به سر منزل عشق
ای قرار دل عشقچون تو مصباح هدی هستی و کشتی نجات
یا قتیل العبرات
شعر در مورد امام حسین و ماه محرم
مرغ دلم به عشق شما پر کشیده است
تا آسمان کرببلاتان پریده است
من آمدم برای شما نوکری کنم
من را خدا برای همین آفریده است
***
رنگ عالم شد سیاه
درجهان عاطفه پیراهن غم شد سیاه
تکیه تکیه یاحسین
درغمت پیراهن این شهر کم کم شد سیاه
چونکه بالاتر نداشت
درمیان ماه ها ماه محرم شد سیاه
در مِنا امسال آه
علقمه شد روسپید و روی زمزم شد سیاه
جلد مانند لباس
بر اَمالی و لهوف و بر مُقرّم شد سیاه
پوست درسینه زنی
سرخ شد، شد نیلگون و آخرش هم شد سیاه
بین این رنگین کمان
دل سپید و چشم سرخ و رنگ پرچم شد سیاه
برتن مسلم هم آه
رد تیر و تیغ ها قدر مُسلّم شد سیاه
***
حسین بن علی راظهر عاشورا
به مقتل ذکر جانپرور نماز است
بـــه زیر تیر باران بست قامت
کـه از جان نیز بالاتر نماز است
***
هر کس که حسینی است حقیرش مشمار
در رتبه کبیر است صغیرش مشمار
عنوان گدائی درش آقائی است
آقاست گدای او فقیرش مشمار
***
شعر رجب جعفری برای امام حسین(ع)
هم آیه و هم کتاب می گفت حسین
هم لیلی و هم رباب می گفت حسین
اعضاء و جوارح قتیل ره عشق
در خون خودش خضاب می گفت:حسین
***
شعر نو برای امام حسین
گل خوش رنگ و بوی من حسین است
بهشت آرزوی من حسین است
مزن دم پیش من از لاله رویان
که یار لاله روی من حسین است
من آن مداح مست سینه چاکم
که ممدوح نکوی من حسین است
همه در گفتگوی این و آنند
ولیکن گفتگوی من حسین است
سخن بی پرده می گویم زمستی
می و جام و سبوی من حسین است
چو مرغ حق که از حق میزند دم
طنین های و هوی من حسین است
از آن بر تربتش سایم جبین را
که عز و آبروی من حسین است
احد گوئی از آن باشد شعارم
که پیر و نکته گوی من حسین است
***
یارب دلم از غم حسین محزون کن
در سیـــــنه ی ما محبتش افزون کن
جز مهر حسین هر آنچه باشد به دلم
خون ساز و ز راه دیده ام بیرون کن
***
عاشق اگر شدم ، اثر چشمهای توست
اصلا تمام ، زیر سر چشمهای توست
دلهای سنگ را به نگاهی طلا کنی
این کیمیاگری هنر چشمهای توست
***
فرمانده عشاق، دل آگاه حسین است
بیراهه مرو! سادهترین راه حسین است
از مردم گمراه جهان راه مجوییدنزدیکترین راه به الله حسین است
***
من تشنه لبم آب حیاتم بدهید
راهی بــــــــــه سفینة النجاتم بدهید
من تذکرۀ کرببلا می خواهم
ای آل محمد (ص) این براتم بدهید
***
شعر زیبا برای امام سوم
دوست دارم تا تـو در خود محو و حیرانم کنی
قطره ام واصل بـه دریایِ خروشانم کنی
دوست دارم ذره باشم تا کـه در امواج نور
در بغل گیری و خورشید فروزانم کنی
دوست دارم پای تا سر قطعه ابری شوم
تا بـه خاک لاله هاي خویش بارانم کنی
دوست دارم تا دم رفتن بگریم در غمت
کز کرامت خنده اي بر چشم گریانم کنی
دوست دارم دور عباست بگردانی مرا
یا کـه هم چون طره اکبر پریشانم کنی
دوست دارم تا شود قلبم چو جسمت چاک چاک
درکنار قتلگاهِ خویش، مهمانم کنی
دوست دارم تا کـه با یاد لبِ عطشان خود
سوزی و آبم کنی یک باره طوفانم کنی
دوست دارم خار صحرا و بیابانت شوم
تا بـه رویم پاگذاری سرو بستانم کنی
دوست دارم در منایِ عشق هم چون گوسفند
پیش پای زائران خویش قربانم کنی
دوست دارم میثم کویِ تـو باشم یا حسین
تا فراز دار عشقِ خود، ثنا خوانم کنی
اشعار غمگین ماه محرم
حاجیان جمع اند دور هم همه
پس کجا رفته حسـین فاطمه
حاجـیان رفتند یکـسر درمنا
پس چرا اورفته سوی کربـلا
او بجای موی سر ،سـر میدهد
قاسـم و عـباس و اکبر میدهد
سعی حـج او صفا باخنجر است
مروه اش قبر علـی اصغر است
***
مجموعه شعر بلند و دلنوشته امام حسین
در خلقت ما سوی سهیم است حسین
در نزد خدا ذبح عظیم است حسین
ای غــــــــرقِ گنه بگیر دامانش را
زیـــــرا چو خدای خود کریم است
***
ای هم به علی هم به خدا دست اباالفضل
ساقی ننوشیده ز می مست اباالفضل
گفتم به دلم کیست گشاینده چنین گفت
تا بوده علی بوده و تا هست اباالفضل
***
قیامت بی حسین غوغا ندارد
شفاعت بی حسین معنا ندارد
حسینی باش که در محشر نگویند
چرا پروندهات امضاء ندارد
***
ای دُرّ خــــــــوشاب یا ابا عبدالله
ای گــوهر ناب یا ابا عبدالله
از نوکر در ماندۀ خود دست بگیر
در روز حساب یا ابا عبدالله
***
انگار تمام شهر تسخیر شده
بنگاه فروش غل و زنجیر شده
از چارطرف حرملهها آمدهاند
بازار پر از نیزه و شمشیر شده
***
بنال ای دل! بنال که اربـعین شـد
که لرزان از غمش عرش برین شـد
بـــنـال ای دل! نـــوا نیـــنوا را
گلـــستان کـرده زینب کـربلا را
بــنـال ای دل ! نوای غــم رسیده
فــلک چون زیـنب کـبری نـدیده
***
به سینه هرکه تمنای کربلا دارد
همیشه در دل خود روضهای به پا دارد
کسی که عشق تو دارد دگر چه کم دارد؟
بدون عشق تو عالم کجا بها دارد؟
***
شعر و غزل برای امام حسین (ع)
عبد توام اگر زکرم باورم کنی
پا بر سرم بنه کـه زعالم سرم کنی
یا همچو شمع سوخته کن قطره قطره آب
یا شعله اي ببخش کـه خاکسترم کنی
عمری بـه زخم هاي تنت گریه کرده ام
تا وقت مرگ خنده بـه چشم ترم کنی
خار رهم مگر بـه نگاه تـو گل شوم
خاک در توام تـو مگر گوهرم کنی
یک عمر سائل دراین خانه بوده ام
حاشا کـه وقت مرگ جدا زین درم کنی
تنها شرابِ روح مـن از جام چشم توست
چشمی گشا کـه مست از این ساغرم کنی
یک عمر دوختم بـه نگاه تـو چشم خویش
تا یک نگاه در نگه آخرم کنی
از ذره کمترم تـو توانی بـه یک نگاه
برتر زآفتابِ جهان پرورم کنی
هرگز بجز در تـو دری را نمیزنم
اي وای اگر گدای در دیگرم کنی
مـن میثمم امید کـه محشور از کرم
با میثم علی بـه صفِ محشرم کنی
انشا در مورد امام حسین، کربلا و ماه محرم برای پایه های مختلف…
عکس متن دار اربعین امام حسین (ع) + نوشته های عاشقانه در مورد…
اشعار سوزناک ماه محرم و حضرت حسین
حـــلال جمیع مشکلات است حسین
شـــویندۀ لوح سیئات است حسین
ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلا
جائی که سفینة النجاة است حسین
***
با عشق حسین هر که سر و کار ندارد
خشکیده نهالیست ، پر و بال ندارد
ما غرق گناهیم و ز آتش نهراسیمآتش به محبان حسین کار ندارد
***
گدای هر شب و روز حسینم
پر از آتش پر از سوز حسینم
اگر خورشیدم و هستم منور
ز سیمای دل افروز حسینم
***
لبم لبریز از جام حسین است
عــروج اوج من بام حسین است
اگــــــر جراح قلبم را شکافد
به روح لوح دل نام حسین است
***
دوباره مـرغ روحم هوای کــربلا کرد
دل شکسته ام را اســـیر ومبــتلا کــرد
زسر گذشته اشک به لب رســیده جـانم
که هـرچه کردبامن فراق کربــلا کــرد
شـودتمام هـــستی فــدای آن دودســـتی
که غرق بوسه بااشک علی مرتضی کرد
نگشت آنی آن دست جدا ازدامن دوست
اگر چه تـیغ دـشمن زپـیکرش جـدا کرد
جــز از برای داور دوتا نگــشت اکـــبر
چه شد که خصـم کافر جبین او دو تا شد
سزد هـمه جوانان حــنا زخــون ببــندند
که جا به حـجله خون یتـیم مـجتبی کرد
فدای لــب آن جــوانی که درنــماز ایثار
زخون وضــو گرفت وبه اکبر اقتدا کرد
فدای شـیرخواری که وقــت جان نثاری
دوچشم خود ببست ودولب به خنده واکرد
فـــدای آن شـــهیدی که زیــر تـــیغ قاتل
سرش بریده گشت وبه شیعیان دعا کرد
فدای جـــسم پاکی که قطعه قطعه گردید
زقطــره خونـــش حـــسین را صــدا کرد
***
ما شیعهزادهایم و همین اعتبار ماست
در راه دوست، دادن جان، افتخار ماست
هرگز به زیر بیرق دشمن نمیرویم
تا پرچم عزای حسینی کنار ماست
***
سرم سودایی جام حسین است
همیشه بر لبم نام حسین است
دلم گر چون کبوتر پر بگیرد
اقـــامتگاه او بام حسین است
***
شعر سوزناک برای امام حسین
اي همه بودو هست مـن، بسته بـه تار موی تـو
زائر کعبه اي ولی کعبه کجا و روی تـو؟
تـو بـه کنار کعبه اي گرم دعا برای مـن
مـن دل شب بـه کوچه ها در پی جستجویِ تـو
کوچه بـه کوچه هر قدم سعی صفا و مروه ام
لحظه بـه لحظه ذکر مـن یکسرِه گفتگوی تـو
حلق مـن ار بریده شد در ره عشق تـو چـه غم؟
وای بحال مـن اگر تیغ برد گلوی تـو
روی تـو غرق بوسۀ خاتم الانبیا شده
حیف بود کـه سنگ کین بوسه زند بـه روی تـو
خصم سر تـو را برد تا کـه بـه هم گره خورد
پنجه قاتل تـو و طره مشک بوی تـو
زائر دست بسته ام رو بـه رویت نشسته ام
در یم خون گشوده ام چشمِ دعا بـه سوی تـو
گو بکشند هر طرف پیکر بی سر مرا
تا بزنم بـه زخم تن بوسه بـه خاک کوی تـو
سر چـه بود کـه تا کنم نثار خاکِ مقدمت؟
جان دو طفل کوچکم فدای تار موی تـو
سوز درون میثمت وقف هماره غمت ن
خل همیشه سبز او آب خورد زجوی تـو
مجموعه اشعار امام حسین (ع)
از ازل در طَلَبَت چشم ترم گفت حسین
هرکجا بال زدم، بال و پرم گفت حسین
مادرم داد به من درس محبت اما
من حسینی شدم از بس پدرم گفت حسین
***
هرکه عاشق بر حسین شد منصبی دارد
احترامی بس مقدس نزد اهل راز دارد
مکتب عشق حسینی بین که هفتاد و دو ملت
در شگفت از این که هفتاد و دو تن جانباز دارد
ای بنازم بر چنین هنگی که پیشاهنگ لشکر
همچون اصغر کودک شش ماهه ای سرباز دارد
***
از داغ حسین اشـــــــــک روانی داریم
و ز ماتم او سوز نمهنی داریم
ما گر چه بد هستیم و لیک چون حسین
مـولای کریم و مهربانی داریم
***
فریاد حسین را شنیدیم همه
از کوفه به سوی او دویدیم همه
رفتیم به کربلا ولی برگشتیم
از شمر اماننامه خریدیم همه
***
در حنجرهی زمانه تابید اصغر
هی گریه نکرد! هی ننالید اصغر
دیگر نگران نباش آرام بگیر
آسودهتر از همیشه خوابید اصغر
***
به دلم آرزوی مرقد کربلا دارم
دلخوشم یه ارباب کریم و باوفا دارم
هر کی ام یا هر چی ام آقا فقط تو رو دارم
این ی بار رو راست میگم، من بخدا دوستت دارم
کاش می دونستی آقا که من چقدر دوستت دارم
همه شب به عشق تو سر به بیابون می ذارم
دستت رو بذار رو قلبم تا که آروم بگیرم
اگه تو نیای حسین(ع) من بخدا زود می میرم
اسم تو هرجا بیاد همون جا کربلای ماست
اینم از معجزه ارباب باوفای ماست
***
آئینۀ حق نما حسین است حسین
جان و تن مصطفی حسین است حسین
مصبـــاح هدایت بشر تا محشر
بـــــــــــــــی شبهه حسین است حسین
***
بیوقفه بیمقدمه هیئت گرفتنیست
هیئت گرفتنیست سعادت گرفتنیستاز موقع ورودیه تا آخر دعا
هر حاجتی در این دو سه ساعت گرفتنیست
شعر بلند در مورد امام حسین (ع)
یگانه بانوی پرچم به دوش عاشورا
به نخل سبز ز ماتم تکیده می ماند
میان خیمه ی آتش گرفته، طفل دلم
به آهویی که ز مردم رمیده می ماند
شب است گوش یتیمان ز ضربت سیلی
به لاله های ز حنجر دریده می ماند
رقیه طفل سه ساله که حوری حرم است
به آن که رنج نود ساله دیده می ماند
امام صادق حق پشت ناقه ی عریان
به زیر یوغ چو ماه خمیده می ماند
شوم فدای شهیدی که در کنار فرات
به آفتاب به خون آرمیده می ماند
هلال یک شبه ی من، ز چیست خونینی؟
نگاه تو به دل داغ دیده می ماند
حکایت احد و اشک چشم خونینش
به اختران ز گردون چکیده می ماند
***
از خرمن خوشه نچیدن سخت است
بر کرب و بلایت نرسیدن سخت است
یک عمر حسین گفتن و از درگه تو
یکـــــــبار جوابی نشنیدن سخت است
***
سعی کن حرص و طمع خانه خرابت نکند
غافل از واقعه روز حسابت نکند
ای که دم میزنی از عشق حسین بن علی
آنچنان باش که ارباب جوابت نکند
***
خالق عشق و محبت یا حسین
ای قتیل دشت غربت یا حسینای گل صحرا نبرد فاطمه
ای صفای آل عصمت یا حسینای که جانت سوخت از لب تشنگی
ای فدای کام خشگت یا حسینآن قدر سوز عطش بالا گرفت
تا که شد بی نور چشمت یا حسینتشنه ام تشنه ترم کن بر غمت
یا بمیرم یا شهادت یا حسینیکشبه راه مرا کوتاه کن
با نگاهی از محبت یا حسیندوست دارم پیشت آیم لحظه ای
تا نمایم با تو صحبت یا حسین
***
خیمــه ماه محرم، زده شد در دل ما
بـــــــاز نام تو شده زینت هر محفل ما
جز غم عشق تو ما را نبود سودائی
عشق سوزان تو آغشته به آب و گلِ ما
***
آبروی حسین به کهکشان میارزد
یک موی حسین بر دو جهان میارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست
گفتا که حسین بیش از آن میارزد
***
می آیم از راهی که خطرها در او گم است
از هفت منزلی که سفرها در او گم است
از لابهلای آتش و خون جمع کرده اماوراق مقتلی که خبرها در او گم است
دردی کشیده ام که دلم داغدار اوستداغی چشیده ام که جگرها در او گم است
با تشنگان چشمه ی «أحلی من العسل» نوشمز شربتی که شکرها در او گم است
شعر در مورد شهادت امام حسین
عقیدهی همه یاران به اتفاق این است
که اشک شور بیاد حسین شیرین استکنار قتلگه او به گریه جان دادن
ز وعدهها که به خود دادهام یکی این است
***
ماه و خورشید سراسر به تماشا آمد
گوییا رایحه ی حضرت مولا آمد
آسمان فرش شد و زیر سم اسبش ریخت
عرشیان همهمه کردند که : سـقا آمد …!
«آب از هیبت عباسی او می لرزید »
که چرا در پی رودی ، خود دریا آمد ؟
چشم در چشم فرات است و دلش در خیمه
یاد آن دم که رقیه به تمنا آمد
***
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشدسجّاد که سجّاده به او دل میبست
تدبیر خدا بود که در تب باشد
***
این که خود تشنه ولی جرعه ای از آب نخورد
تا ابد در نظر عشق ، معما آمد !
دست و مشک و علم افتاد ، ولیکن سقا
سربلند است در آن لحظه که زهـرا آمد …
***
در بند کسی باش که در بند حسین است
گلواژهی لبهاش شکرخند حسین است
آنکس که گلت را به یکی «فاطمه» گفتن
آدم بنموده است هنرمند حسین است
***
گودال قتلگاه … گل و بوی پیرهن
در جست وجوی یوسف زیبای بی کفن
پیداست آه … منظری از ماه چاک چاک
خورشید رنگ باخته و تکّه تکّه تن
گرگی نشسته بر تن خورشید و می درد
شال و عبا و پیرهن سرخ آن بدن
گفتند : رستخیز عظیمی است نی نوا …
نه … رستخیز گوشه ای از نی نوای زن
تاریک می شود همه جا … بی کس و غریب
سخت است هم علی شدن و هم حسن شدن
ای ماه سرخ! سر بزن از پشت نیزه ها
ای چاک چاک ماه! کجایی حسین من؟
قرآن بخوان که بشنوم آوای هفت بند
ای آیه مقطعه ، با آن لب و دهن
افتاده عکس ماه ، لب گودی و زنی
در جست وجوی یوسف زهرای بی کفن …
متن و جملات در مورد امام سیوم شیعیان
ما سینه زنان رسم جنون باب نمودیم
جان و سر خود هدیه به ارباب نمودیم
از عمق درون ناله و فریاد نمودیم
با سینه زدن زلزله ایجاد نمودیم
***
مردم این جا شیر و شربت می دهند
توی سینی با محبّت می دهند
کربلا اصلاً چنین صحبت نبود
صحبت این شیر و آن شربت نبود
حرمله ، آن جا به جای ظرف شیر
داشت در دستان خود صد شعله تیر
تا گلوی اصغر بی تاب سوخت
حرمله، بر آن گلو یک تیر دوخت
ای خدای من فغان و آه و درد
تیر خشم آمد گلو را پاره کرد
ای حسین! آقای خوبان تسلیت
دیده های زار و گریان! تسلیت
***
عالم همه قطره هست و دریاست حسین
خوبان همه بندهاند و مولاست حسین
ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش
از بس که کرم دارد و آقاست حسین
***
گفتند گلوی اصغرت را
شش ماهه رسیده نوبرت را
آنجا که شکوفه بود و طوفان
آن صحنه ی نابرابرت را
وقتی که به گوش خلق خواندی
آوای زلال کوثرت را
پرواز بلند تیر می دید
پرپر شدن کبوترت را
در سینه ی غنچه ها نشاندی
لبخند قشنگ آخرت را
***
آن نخل به خون طپیده را، میبوسید
آن مشک ز هم دریده را میبوسید
خورشید،کنار علقمه خم شده بود
دستان ز تن بریده را میبوسید
***