سریال دنیای میان ما: نقد و بررسی کامل | آیا ارزش تماشا دارد؟

سریال

معرفی و نقد سریال دنیای میان ما

سریال آلمانی «دنیای میان ما» یا همان Maxton Hall: The World Between Us داستانی عاشقانه و پرشور از تقابل دنیای فقیر و غنی را روایت می کند که دل خیلی ها را برده است. این سریال با ورود یک دانشجوی بورسیه به مدرسه ای لوکس، جرقه های عشق و درگیری را بین او و یک وارث پولدار روشن می کند.

اگه شما هم از اون دسته آدم هایی هستید که دنبال یه سریال درام عاشقانه جدید می گردید، اونم از نوع Young Adult یا همون قصه های دشمنی که به عشق تبدیل میشه، پس حتماً اسم «دنیای میان ما» به گوشتون خورده. این سریال آلمانی که این روزها حسابی تو آمازون پرایم ترکونده و شده پرطرفدارترین محتوای غیرآمریکایی این پلتفرم، خیلی سریع قلب مخاطبای جهانی رو تسخیر کرده. از همون ۹ مه ۲۰۲۴ که پخش شد، غوغا به پا کرد و نشون داد که آلمانیا هم تو ساخت سریال های پر زرق و برق و پر از هیجان حرف واسه گفتن دارن.

اینجا می خوایم حسابی پرونده «دنیای میان ما» رو وا کنیم، از سیر تا پیاز داستانش رو بگیم، ببینیم بازیگراش چیکار کردن و اصلاً چرا اینقدر پرطرفدار شده. پس اگه آماده اید که یه عالمه اطلاعات جذاب و یه نقد خودمانی از این سریال داشته باشید، با ما همراه باشید.

ورود به دنیای لاکچری و پر حاشیه مکستون هال

«مکستون هال» فقط یه مدرسه ی خصوصی نیست؛ یه دنیای تمام عیاره، با تمام زرق و برق ها، رازها، آدمای ثروتمند و البته آدمای معمولی که از قضا پایشان به این دنیا باز میشه. این سریال که بر اساس رمان پرفروش Save Me از مونا کستن ساخته شده، دقیقاً همون چیزیه که طرفدارای ژانر Young Adult عاشقشن. یه عالمه احساسات شدید، تفاوت طبقاتی، درگیری های عاطفی و یه عشق ممنوعه که تو دل یه مدرسه ی فوق لاکچری اتفاق میفته.

خب، چرا این سریال اینقدر یهویی گل کرد؟ یکی از دلایل اصلیش شاید اینه که دقیقاً روی موج علاقه مخاطب به داستان های Enemies to Lovers سوار شد. یعنی همون قصه هایی که اولش دو نفر از هم متنفرن، ولی کم کم این تنفر جاشو به یه عشق آتشین میده. این فرمول همیشه جواب داده و «مکستون هال» تونست با یه اجرای جذاب و مدرن، دوباره بهش جون بده. از طرف دیگه، کیفیت بالای تولید و لوکیشن های خیره کننده هم تو جذب مخاطب بی تاثیر نبودن.

قصه ی «دنیای میان ما»: وقتی پولدار و بی پول عاشق میشن!

داستان سریال «دنیای میان ما» اصلاً چیز پیچیده ای نیست، ولی همین سادگی و در عین حال پر کشش بودنشه که جذبش میکنه. قصه از جایی شروع میشه که دو تا دنیای کاملاً متفاوت، تو دل یه مدرسه ی خصوصی به اسم «مکستون هال» به هم گره میخورن.

خلاصه ای از دل داستان

شخصیت اصلی ما یه دختر به اسم روبی بل هست. روبی یه دختر باهوش و جاه طلبه که با بورس تحصیلی وارد مکستون هال شده. هدفش هم اینه که مستقیم از اینجا بره آکسفورد و برای خودش آینده ای درخشان بسازه. اون اهل خانواده ای معمولیه، با کلی ارزشای اخلاقی مثل صداقت و زحمت کشیدن بزرگ شده و کلاً با آدمای لوس و پولدار مشکل داره.

در مقابل روبی، یه پسر داریم به اسم جیمز بوفورت. جیمز وارث یه خانواده ی خیلی ثروتمند و با نفوذه که صاحب همین مدرسه ی مکستون هال هم هستن. اون یه پسر متکبر، کاریزماتیک و در ظاهر مرموزه که هیچ چیزی براش مهم نیست جز خودش و خوشگذرونی هاش. جیمز زندگی رو یه بازی میبینه که همیشه برنده اون بوده.

نقطه ی شروع درگیری این دو تا دقیقاً همون جاییه که روبی به صورت کاملاً اتفاقی شاهد یه راز خانوادگی از خانواده ی بوفورت میشه. رازی که اگه فاش بشه، می تونه آبروی این خانواده و مخصوصاً خواهر جیمز رو به باد بده. جیمز که از این ماجرا باخبر میشه، تمام تلاشش رو میکنه تا روبی رو ساکت کنه. اولش با پول، بعدش با تهدید و زورگویی، اما روبی سرسخت تر از این حرفاست. همین کشمکش ها و بازی های موش و گربه بین روبی و جیمز، جرقه های یه رابطه ی عجیب و غیرمنتظره رو روشن می کنه که همون پلات «دشمنی به عشق» (Enemies to Lovers) هست. رابطه ای که قرار نیست به این راحتی ها پیش بره و پر از فراز و نشیب و چالش هاییه که هیجان سریال رو بالا نگه می داره.

حرف های عمیق تر سریال: چی می خواد بهمون بگه؟

سریال «دنیای میان ما» فقط یه قصه ی عاشقانه ساده نیست. در کنار اون عشق و عاشقی، یه عالمه مضمون و پیام مهم رو هم به تصویر می کشه که باعث میشه بیشتر به فکر فرو بریم. بیاین ببینیم چی هاست:

  • عشق ممنوعه و تضاد طبقاتی: مهم ترین تم سریال همین تفاوت طبقاتی و عشقی هست که نباید اتفاق میفتاده. روبی و جیمز نماد دو دنیای کاملاً متفاوتن؛ یکی از طبقه ی متوسط که با تلاش و کوشش می خواد به جایی برسه، اون یکی تو ناز و نعمت بزرگ شده و همه چیز رو حق مسلم خودش می دونه. این تضاد، کشش اصلی سریال رو ایجاد می کنه و نشون میده که عشق چطور می تونه مرزها رو بشکنه، یا حداقل سعی کنه بشکنه.
  • قدرت و فساد: خانواده ی بوفورت فقط پولدار نیستن، قدرتمندن و نفوذ زیادی دارن. سریال نشون میده که این قدرت چطور می تونه آدم ها رو فاسد کنه، اونا رو وادار به مخفی کردن رازهای بزرگ و حتی زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی کنه. جیمز هم اولش تحت تاثیر این فرهنگ خانوادگیه.
  • خانواده و فشارهای اجتماعی: تو مکستون هال، خانواده های ثروتمند فشارهای زیادی رو روی بچه هاشون میذارن، هم برای حفظ آبرو و هم برای موفقیت. جیمز و خواهرش لیدیا هر دو قربانی این فشارها هستن و سریال قشنگ نشون میده که چطور این انتظارات روی زندگی و تصمیماتشون تاثیر میذاره.
  • خودشناسی و رشد فردی: هم روبی و هم جیمز در طول سریال مسیر رشد زیادی رو طی می کنن. روبی یاد میگیره که چطور تو یه محیط جدید و پر از چالش دووم بیاره و از خودش دفاع کنه، جیمز هم کم کم از اون پوسته ی متکبر و بی خیال بیرون میاد و تبدیل به یه آدم دلسوزتر و مسئولیت پذیرتر میشه.
  • خیانت و فداکاری: تو هر قصه ی درام عاشقانه ای، خیانت و فداکاری هم وجود داره. رازهایی که پنهان میشن، دوستایی که پشت همدیگه رو خالی می کنن و فداکاری هایی که برای نجات عزیزان انجام میشه، همگی به پیچیدگی داستان اضافه می کنن.

سریال این مضامین رو با یه روایت جذاب و پر از اتفاقات غیرمنتظره پیش میبره. مثلاً میبینیم که چطور روبی با حفظ اصولش، جیمز رو وادار به تغییر میکنه یا چطور جیمز برای محافظت از روبی دست به کارهایی میزنه که اصلاً با شخصیت اولیه خودش جور درنمیاد.

نقد و بررسی خودمانی «مکستون هال»: چی خوب بود، چی نه؟

خب، وقتشه بریم سراغ بخش اصلی مقاله، یعنی نقد و بررسی خودمانی سریال «دنیای میان ما». مثل هر سریال دیگه ای، این کار هم نقاط قوت خودش رو داره که باعث محبوبیتش شده، و البته یه سری ضعف ها که شاید اگه بهتر روشون کار میشد، سریال رو به یه اثر بی نقص تبدیل می کرد.

نقاط قوت که حسابی دلبری میکنن

بیاید اول با بخش های مثبت شروع کنیم، چون واقعاً کارهای خوب زیادی تو این سریال انجام شده که نمیشه نادیده شون گرفت:

  1. شیمی بی نظیر بازیگرای اصلی: اصلاً نمیشه از «مکستون هال» حرف زد و از شیمی فوق العاده ی هریت هربیگ-متن در نقش روبی و دامیان هاردونگ در نقش جیمز غافل شد. این دو نفر اونقدر خوب کنار هم بازی می کنن که هر سکانسی ازشون، پر از برق و کششه. از دعواهاشون بگیر تا لحظه های عاشقانه، همه چیز واقعی و باورپذیر به نظر میرسه. اگه این شیمی نبود، شاید سریال به این اندازه مورد توجه قرار نمی گرفت. واقعاً انتخاب بازیگرا برای این دو نقش، یه انتخاب طلایی بوده.
  2. تولید لوکس و چشم نواز: این سریال از لحاظ بصری واقعاً عالیه. لوکیشن ها، طراحی صحنه، لباس ها، و حتی فیلم برداری، همه و همه یه حس لوکس و اشرافی رو به بیننده منتقل می کنه. انگار واقعاً داریم وارد دنیای آدمای خیلی پولدار میشیم. جزئیات تو لباس روبی که همیشه ساده و شیکه در مقابل لباس های گران قیمت لیدیا و جیمز، خیلی خوب تفاوت طبقاتی رو نشون میده. موسیقی متن هم که به جا و مناسب انتخاب شده، حس و حال صحنه ها رو دوچندان می کنه و به فضای رمانتیک و دراماتیک سریال کمک زیادی کرده.
  3. ریتم داستانی گیرنده: «مکستون هال» از اون سریال هاست که تو همون قسمت اول، شما رو درگیر می کنه و ولتون نمیکنه. ریتم داستان خوبه، هر قسمت یه گره جدید داره و حس تعلیق رو حفظ می کنه. کلی پیچ و خم و اتفاقات غیرمنتظره وجود داره که نمی ذاره حوصله تون سر بره و شما رو مشتاق نگه میداره تا ببینید بعدش چی میشه.
  4. اقتباس موفق از رمان: برای طرفدارهای کتاب Save Me، این سریال یه اقتباس قابل قبول و وفادار به حساب میاد. سازنده ها تونستن جوهر داستان و شخصیت ها رو به خوبی به تصویر بکشن و در عین حال، جاهایی هم که لازم بوده، لایه های جدیدی به داستان اضافه کردن که سریال رو برای اونایی که کتاب رو خوندن هم جذاب نگه میداره. این خودش یه هنر بزرگه که هم طرفدارهای کتاب رو راضی کنی و هم مخاطب جدید رو جذب کنی.
  5. شخصیت پردازی عمیق تر از حد انتظار: اگه بخوایم روراست باشیم، خیلی از سریال های این ژانر، شخصیت های کلیشه ای و تخت دارن. اما «مکستون هال» تو بخش شخصیت پردازی، مخصوصاً برای جیمز، بهتر از حد انتظاره. جیمز از یه پسر مغرور و بی تفاوت، کم کم تبدیل به کسی میشه که آسیب پذیریاش رو نشون میده و برای روبی و خانواده اش تلاش میکنه. این پیچیدگی و تغییر شخصیت، باعث میشه که بیشتر باهاش ارتباط برقرار کنیم و براش دل بسوزونیم. روبی هم فقط یه دختر مظلوم نیست، بلکه یه دختر قویه که برای باورهاش می ایسته.

شیمی بین هریت هربیگ-متن و دامیان هاردونگ تو سریال «دنیای میان ما» اونقدر قویه که هر صحنه ای ازشون، چه درگیری باشه چه عاشقانه، مخاطب رو میخکوب می کنه و یکی از بزرگ ترین دلایل موفقیت سریال همین رابطه آتشین بین روبی و جیمز هست.

جاهایی که شاید یکم لنگ میزنه (نقد سازنده)

هیچ سریالی بی نقص نیست و «مکستون هال» هم از این قاعده مستثنی نیست. حالا بریم سراغ بخش هایی که میتونست بهتر باشه یا شاید یکم تو ذوق میزنه:

  1. کلیشه های ژانری: خب، همونطور که گفتیم، این سریال رو تروپ های (عناصر داستانی تکراری) رایج ژانر Enemies to Lovers و Young Adult سواره. این یعنی یه سری کلیشه رو توش می بینیم که بارها و بارها تو فیلم ها و سریال های دیگه دیدیم. مثلاً پسر پولدار بدجنس و دختر فقیر خوب، مثلث های عشقی، مهمونی های پر زرق و برق، و رازهای خانوادگی. هرچند سریال سعی میکنه این کلیشه ها رو یه جورایی نوآوری کنه، ولی باز هم نمیشه گفت که کاملاً از شرشون خلاص شده. برای بعضی از مخاطبا، این تکرار ممکنه خسته کننده باشه.
  2. عمق کم در برخی مسائل: درسته که سریال به مضامین مهمی مثل تضاد طبقاتی و فشار خانواده اشاره می کنه، اما شاید خیلی عمیق بهشون نمی پردازه. یعنی بیشتر روی جنبه ی دراماتیک و عاشقانه تمرکز داره تا روی تحلیل های اجتماعی یا روانشناختی عمیق. مثلاً مشکلاتی که روبی به خاطر فقر باهاش روبروست، بیشتر به عنوان یه کاتالیزور برای درگیری با جیمز استفاده میشه تا اینکه به صورت جدی به سختی های زندگی طبقات پایین بپردازه.
  3. منطق داستانی گاهی اوقات لنگ میزنه: تو بعضی قسمت ها، ممکنه یه سری تصمیمات شخصیت ها یا اتفاقات داستان، اونقدر منطقی به نظر نرسه. مثلاً اینکه چطور روبی با وجود تمام تهدیدها و قدرت خانواده بوفورت، باز هم میتونه مقاومت کنه و گاهی اوقات حتی جلوشون بایسته، ممکنه برای بعضیا کمی دور از واقعیت باشه. یا مثلاً چطور بعضی رازها اینقدر راحت فاش میشن و بعد دوباره مخفی میشن. این ایرادهای ریز ممکنه برای بیننده های دقیق، یکم آزاردهنده باشه.

با این حال، باید بگم که نقاط قوت «مکستون هال» خیلی بیشتر از نقاط ضعفشه و همین باعث شده که سریال با وجود این ایرادات کوچیک، باز هم یه تجربه ی دیدنی و لذت بخش باشه. نباید فراموش کرد که هدف اصلی سریال، سرگرمی و روایت یه قصه ی عاشقانه ی پرشور هست و تو این زمینه کاملاً موفق عمل کرده.

بازیگرای «دنیای میان ما»: ستاره های جدید سینمای آلمان؟

یکی از برگ های برنده ی سریال «دنیای میان ما»، بدون شک انتخاب درست و حسابی بازیگراشه. بازیگرای جوونی که شاید اسمشون رو کمتر شنیده باشیم، اما با استعداد و کاریزماشون، حسابی درخشیدن و تونستن شخصیت ها رو زنده کنن. بیاین با مهم تریناشون آشنا بشیم.

روبی، جیمز و بقیه: آشنایی با چهره ها

  • Harriet Herbig-Matten در نقش روبی بل: هریت تو نقش روبی بل، یه دختر باهوش، سرسخت و در عین حال آسیب پذیر، عالی ظاهر شده. اون تونسته اون معصومیت و صداقت روبی رو در کنار اراده ی قوی اش به خوبی نشون بده. روبی از اون شخصیت هاست که مخاطب راحت باهاش همذات پنداری می کنه و برای موفقیتش ذوق می کنه. هریت با بازی روان و طبیعی اش، روبی رو تبدیل به یه قهرمان دوست داشتنی برای مخاطب کرده.
  • Damian Hardung در نقش جیمز بوفورت: دامیان هاردونگ واقعاً تو نقش جیمز بوفورت گل کاشته. جیمز یه شخصیت پیچیده داره؛ از یه طرف مغرور و بی تفاوت به نظر میاد، از طرف دیگه زیر اون ظاهر خشن، یه روح تنها و آسیب پذیر داره که زیر فشار خانواده له شده. دامیان تونسته این لایه های مختلف شخصیت جیمز رو به زیبایی نشون بده و اون رو از یه تیپ کلیشه ای پسر پولدار، به یه شخصیت باورپذیر و دلنشین تبدیل کنه. شیمی قوی اش با هریت هم که دیگه نیازی به گفتن نداره.
  • Sonja Weißer در نقش لیدیا بوفورت: لیدیا، خواهر جیمز، هم یه شخصیت کلیدیه که تو سریال حضور پررنگی داره. سونیا وایزر به خوبی تونسته فشارها و انتظاراتی که روی لیدیا هست رو نشون بده. لیدیا هم درگیر رازهای خانوادگیه و هم تو روابط عاشقانه اش چالش های زیادی داره. بازی سونیا باعث میشه که با لیدیا هم ارتباط برقرار کنیم و بفهمیم که اون هم مثل برادرش، قربانی محیطیه که توش بزرگ شده.
  • Fedja van Huêt در نقش مورتیمر بوفورت: پدر جیمز و لیدیا، همون مرد مقتدر و سنگدل خانواده ی بوفورته که تصمیماتش روی زندگی بچه هاش تاثیر زیادی داره. فدیا ون هوئت با بازی پرقدرتش، تونسته این شخصیت رو طوری به تصویر بکشه که هم ازش بترسیم و هم بفهمیم که چرا اینقدر سرسخته.
  • Andrea Guo در نقش لین وانگ: لین، بهترین دوست روبی، هم یه شخصیت دوست داشتنی و وفاداره که همیشه کنار روبی می مونه. آندریا گو نقش لین رو با شیرینی و صداقت خاصی بازی کرده و رفاقت بین لین و روبی، یکی از نقاط روشن سریال به حساب میاد.
  • و البته بقیه بازیگرا مثل Justus Riesner در نقش الیستر الینگتون، Ben Felipe در نقش سریل وگا، Runa Greiner در نقش امبر بل (خواهر روبی) و بقیه که هر کدوم به سهم خودشون، به غنای داستان کمک کردن.

تاثیر انتخاب بازیگرا روی موفقیت و اعتبار سریال

واقعاً میشه گفت انتخاب بازیگرا برای «مکستون هال» یه عامل تعیین کننده تو موفقیت جهانی این سریال بود. سازنده ها بجای اینکه برن سراغ بازیگرای معروف و اسم ورسم دار، ترجیح دادن از استعدادهای جوان و کاریزماتیک آلمانی استفاده کنن. این ریسک، جواب داد و باعث شد که مخاطبا با چهره های جدیدی روبرو بشن که با انرژی و اشتیاق زیادی، نقش هاشون رو بازی کردن. این تازگی و انرژی، به جذابیت سریال اضافه کرد.

مخصوصاً اون شیمی بیین هریت و دامیان، واقعاً سریال رو یه پله بالاتر برد. وقتی بازیگرای اصلی اونقدر خوب با هم مچ باشن، مخاطب هم راحت تر با داستان ارتباط برقرار می کنه و جذبش میشه. اینجور انتخاب های هوشمندانه، نشون میده که حتی بدون ستاره های هالیوودی هم میشه یه سریال پرطرفدار و موفق ساخت که تو ۱۲۰ کشور دنیا، رتبه یک رو به خودش اختصاص بده. این خودش یه نشونه ی عالی برای آینده ی این بازیگرای جوون و البته صنعت سریال سازی آلمان هست.

مشخصات و آمار و ارقام «مکستون هال»

حالا بریم سراغ یه سری اطلاعات فنی و آماری از این سریال پرطرفدار. شاید دوست داشته باشید بدونید پشت صحنه این اثر موفق، کیا بودن و چه جزئیاتی داره.

اطلاعات تولیدی

  • کارگردانان: سکان هدایت این سریال رو دو کارگردان بااستعداد، مارتین شرایر و تارک رولینگر به دست داشتن. هماهنگی اون ها تو ساخت یه اثر یکپارچه و جذاب، واقعاً قابل ستایشه.
  • نویسندگان: فیلمنامه این اثر رو دافنه فرارو، جولیانا لیما و خود مونا کستن (نویسنده رمان اصلی) نوشتن. حضور خود نویسنده رمان، کمک بزرگی به وفاداری سریال به منبع اقتباسش کرده.
  • تعداد قسمت ها و مدت زمان: فصل اول سریال «دنیای میان ما»، شامل ۶ قسمت هست که هر قسمت حدود ۴۵ دقیقه طول میکشه. این تعداد قسمت، نه اونقدر کمه که قصه سرسری تموم بشه و نه اونقدر زیاده که مخاطب خسته بشه. یه طول ایده آل برای این ژانر محسوب میشه.
  • پلتفرم پخش: همونطور که حتماً می دونید، این سریال محصول آمازون پرایم ویدئو هست و به صورت اختصاصی از این پلتفرم پخش میشه.
  • زبان اصلی: زبان اصلی سریال آلمانی هست، اما با زیرنویس و دوبله به زبان های مختلف در سراسر دنیا در دسترس مخاطبان قرار گرفته.
  • تاریخ انتشار: «مکستون هال» برای اولین بار در تاریخ ۹ مه ۲۰۲۴ منتشر شد و از همون لحظه، روند محبوبیتش شروع شد.

امتیازات و نظرات جهانی: مردم چی میگن؟

سریال «دنیای میان ما» نه تنها تو آمازون پرایم گل کاشت، بلکه بازخوردهای خوبی هم از سمت منتقدان و تماشاگران دریافت کرده. البته طبیعیه که هر کسی نظر خاص خودش رو داشته باشه:

تو سایت هایی مثل IMDb، میانگین امتیاز کاربران برای این سریال حول و حوش ۷.۶ از ۱۰ هست. این امتیاز نشون میده که تماشاگران به طور کلی از سریال راضی بودن و تونستن باهاش ارتباط برقرار کنن. نقدها معمولاً روی شیمی بازیگرا، تولید با کیفیت و داستان گیرنده متمرکز بودن.

در مورد منتقدین هم، تو سایت هایی مثل Rotten Tomatoes، امتیاز «مکستون هال» نزدیک به ۷۵ درصد هست. این یعنی اکثر منتقدین هم دید مثبتی به سریال داشتن و اون رو یه درام عاشقانه سرگرم کننده و خوب برای مخاطب هدفش دونستن. اون ها هم به جنبه های مثبت مثل بازی خوب و کیفیت بصری اشاره کردن.

تو شبکه های اجتماعی و فروم های مختلف هم، بحث و گفتگو درباره «مکستون هال» حسابی داغه. هشتگ های مربوط به سریال و اسم بازیگرا، به خصوص روبی و جیمز، تو توییتر و اینستاگرام ترند شده بود. مخاطبا از تفاوت های طبقاتی، لحظه های عاشقانه و البته اون پایان نفس گیر فصل اول حسابی صحبت می کردن و مشتاق بودن که ادامه داستان رو ببینن.

این همه استقبال، نشون میده که «مکستون هال» تونسته مخاطبای گسترده ای رو از فرهنگ ها و کشورهای مختلف به خودش جذب کنه و این خودش یه موفقیت بزرگه برای یه سریال غیرآمریکایی.

«مکستون هال» با امتیاز ۷.۶ از ۱۰ در IMDb و ۷۵ درصد رضایت منتقدان در Rotten Tomatoes، نشون داد که نه تنها دل مخاطبان رو برده، بلکه تونسته نظر مثبت منتقدین رو هم جلب کنه و خودش رو به عنوان یه درام عاشقانه Young Adult موفق معرفی کنه.

آینده «دنیای میان ما»: چی در انتظار فصل های بعده؟

بعد از اینکه فصل اول «دنیای میان ما» با اون پایان پرتعلیق و نفس گیرش تموم شد، سوالی که ذهن همه رو درگیر کرد این بود: خب، حالا چی میشه؟ فصل دوم در کاره؟ بیاین یه نگاهی بندازیم به وضعیت تمدید و گمانه زنی ها برای آینده این سریال.

تمدید شد یا نه؟ گمانه زنی ها

خبر خوب برای طرفدارای «مکستون هال» اینه که آمازون پرایم رسماً این سریال رو برای فصل دوم تمدید کرده! این خبر، مدت کوتاهی بعد از پخش فصل اول اعلام شد و باعث خوشحالی خیلی ها شد. با توجه به محبوبیت بی سابقه ی جهانی سریال و رکوردشکنی هاش به عنوان پربازدیدترین سریال غیرآمریکایی آمازون پرایم در بیش از ۱۲۰ منطقه، تمدیدش واقعاً دور از انتظار نبود. آمازون حتماً پتانسیل بالای این اثر رو برای جذب مخاطب بیشتر دیده و برای همین هم سریع دست به کار شده.

رمان های مونا کستن که این سریال ازش اقتباس شده، یه سه گانه ست: Save Me، Save You و Save Us. فصل اول سریال فقط بخش کوچکی از رمان اول رو پوشش داد و این خودش نشون میده که پتانسیل داستانی زیادی برای فصل های بعدی وجود داره. پس از این بابت که قصه برای ادامه دادن کافی باشه، جای نگرانی نیست.

پیش بینی قصه های آینده

با توجه به پایان فصل اول و اینکه رمان های بعدی قراره چه مسیری رو طی کنن، می تونیم یه سری پیش بینی برای فصل های آینده ی «دنیای میان ما» داشته باشیم. پایان فصل اول که هممون رو تو شوک فرو برد، با یه اتفاق تراژیک برای یکی از شخصیت های اصلی تموم شد. این اتفاق، قطعاً روی روبی و جیمز تاثیر عمیقی میذاره و رابطه اون ها رو وارد مرحله ی جدیدی میکنه.

  • چالش های جدی تر برای رابطه روبی و جیمز: بعد از اون اتفاق تلخ، رابطه این دو تا قطعاً زیر سوال میره. آیا میتونن تو این شرایط سخت کنار هم بمونن؟ اعتمادشون به هم کم میشه؟ این اتفاق ممکنه اونا رو بیشتر از قبل به هم نزدیک کنه یا برعکس، باعث دوری و دلخوری بشه.
  • رازهای خانوادگی عمیق تر: خانواده ی بوفورت که پر از رازه، قطعاً تو فصل های بعدی هم رازهای بیشتری رو رو می کنه. گذشته ی مورتیمر، پدر جیمز، و تاثیرش روی زندگی بقیه، ممکنه بیشتر بررسی بشه.
  • ورود شخصیت های جدید و پیچیدگی های بیشتر: معمولاً تو فصل های جدید، شخصیت های تازه ای وارد داستان میشن که میتونن مثلث های عشقی جدید یا دشمنی های تازه ای رو به وجود بیارن. این خودش میتونه به هیجان داستان اضافه کنه.
  • فشار دانشگاه و آینده: روبی هنوز هدف آکسفورد رو تو سر داره. آیا تو این درگیری های عشقی و خانوادگی میتونه روی درسش تمرکز کنه؟ و جیمز، آیا بالاخره تصمیم میگیره که راه خودش رو بره و از زیر سایه پدرش دربیاد؟

در کل، فصل های آینده قرار نیست فقط یه تکرار از فصل اول باشن. انتظار میره که داستان تاریک تر و پیچیده تر بشه و شخصیت ها با چالش های بزرگ تری روبرو بشن که رشد و بلوغ بیشتری رو تو اونا رقم بزنه. پس اگه عاشق «مکستون هال» شدید، بدونید که کلی اتفاق جذاب و هیجان انگیز دیگه تو راهه!

چرا باید «دنیای میان ما» رو ببینی؟ (نتیجه گیری)

تا اینجا حسابی درباره ی سریال «دنیای میان ما» حرف زدیم، از داستان و بازیگراش گفتیم و نقاط قوت و ضعفش رو بررسی کردیم. اگه هنوز تو تصمیم گیری برای دیدن این سریال تردید دارید، بذارید یه جمع بندی سریع از دلایلی که چرا باید این سریال رو تماشا کنید، بهتون بگم:

اول از همه، اگه عاشق قصه های درام عاشقانه هستید که توش عشق، نفرت، حسادت و یه عالمه احساسات شدید قاطی پاتی شده، «مکستون هال» دقیقاً همون چیزیه که می خواید. فرمول دشمنی به عشق (Enemies to Lovers) اینجا به بهترین شکل اجرا شده و اون کشش بین روبی و جیمز، واقعاً دیدنیه.

دوم اینکه، از لحاظ بصری، سریال فوق العاده ست. از طراحی صحنه ها و لباس های شیک بگیر تا لوکیشن های چشم نواز و فیلم برداری حرفه ای، همه و همه دست به دست هم دادن تا یه اثر جذاب و باکیفیت رو به شما نشون بدن. اگه به دنیای پر زرق و برق و زندگی لوکس علاقه دارید، این سریال از این نظر حسابی شما رو راضی میکنه.

سوم، بازیگرای جوون سریال، مخصوصاً هریت هربیگ-متن و دامیان هاردونگ، اونقدر خوب و با استعداد هستن که شیمی بی نظیرشون شما رو مجذوب خودش می کنه. با دیدن بازی این دو، باور می کنید که جیمز اون پسر مغرور میتونه عاشق یه دختر معمولی بشه و روبی اون دختر باهوش، میتونه دلش رو به یه پسر پولدار بده.

چهارم اینکه، ریتم داستانی سریال خوبه و پر از هیجانه. تو هر قسمت یه اتفاق جدید میفته که شما رو پای تلویزیون میخکوب می کنه و نمیذاره حوصله تون سر بره. اگه دنبال یه سریال هستید که شما رو به دنیای خودش بکشونه و ذهنتون رو درگیر کنه، «مکستون هال» این کار رو به خوبی انجام میده.

و در آخر، اگه دنبال یه سریال آلمانی متفاوت هستید که نشون بده سینمای این کشور هم حرف های زیادی برای گفتن داره و میتونه از کلیشه های همیشگی فاصله بگیره، «مکستون هال» یه گزینه ی عالیه. این سریال ثابت کرد که کیفیت و داستان خوب، مرز نمی شناسه.

پس، اگه جزو طرفدارهای ژانر درام عاشقانه هستید، اگه داستان های سیندرلایی با چاشنی پیچیدگی و هیجان رو دوست دارید، و اگه از دیدن بازیگرای بااستعداد و یه تولید لوکس لذت می برید، «دنیای میان ما» رو از دست ندید. این سریال میتونه حسابی شما رو سرگرم کنه و بهتون یه تجربه ی دلنشین از یه داستان عاشقانه بده که تو دل یه دنیای پر از تفاوت های طبقاتی اتفاق میفته.

حرف آخر ما

رسیدیم به پایان سفرمون تو دنیای پر رمز و راز «مکستون هال: دنیای میان ما». امیدواریم که این مقاله تونسته باشه اطلاعات کامل و مفیدی رو درباره این سریال پرطرفدار آلمانی بهتون بده و شما رو برای تماشاش حسابی مشتاق کرده باشه.

همونطور که گفتیم، این سریال با ترکیب هوشمندانه ای از درام، عاشقانه، تفاوت های طبقاتی و البته یه عالمه هیجان، تونسته دل خیلی ها رو ببره و ثابت کنه که گاهی اوقات، یه قصه آشنا با یه اجرای خوب، میتونه حسابی بدرخشه. حالا نوبت شماست که اگه سریال رو دیدید، یا حتی اگه بعد از خوندن این مقاله تصمیم به تماشاش گرفتید، بیاید و نظراتتون رو با ما به اشتراک بذارید. دوست داریم بدونیم شما از کدوم بخش سریال بیشتر خوشتون اومد؟ بازی کدوم بازیگر بیشتر به دلتون نشست؟ و اصلاً به نظرتون «مکستون هال» حقش بود که اینقدر محبوب بشه؟

منتظر شنیدن نظرات پر مهرتون هستیم!