سبک زندگی

پریناز ایزدیار بازیگر نقش شیرین سریال شهرزاد می گوید : اولویتم حالا سینماست

به بهانه بازی پریناز ایزدیار در سریال “شهرزاد”

وقتی با پریناز ایزدیار صحبت  کردیم خودمان هم باورمان نمی شد که او یک دهه را در این حرفه پشت سر گذاشته است؛ یک دهه پرافت و خیز که حالا نتیجه اش شده نقش فوق العاده ای همچون «شیرین» در کاری آبرومندانه به نام «شهرزاد» از کارگردانی شناسنامه دار چون حسن فتحی و در کنار چهره هایی که هر یک خود ستاره اند. ایزدیار این روزها دور تازه ای از کار را شروع کرده و دور نیست زمانی که نقطه عطف بازیگری اش را بر پرده سینماها ببینیم. او از همان معدود استعدادهایی است که در کارهایش نشان داده چه چیزهایی در چنته دارد.

پرکاری مزیت نیست

تقریبا یک دهه است که در عرصه بازیگری فعالیت می کنم. سعی کرده ام در این سال ها آهسته و پیوسته جلو بروم. اگر بعد از آنکه کارهایی مانند «پنج کیلومتر تا بهشت» یا «زمانه» با استقبال روبه رو شدند ـ که به دنبال آنها پیشنهادات کاری ام افزایش پیدا کردند ـ  هر کاری را  می خواستم قبول کنم به نوعی سوءاستفاده از موقعیتی بود که برایم ایجاد شده بود؛ ضمن آنکه اصلا دلم نمی خواست به اعتبارم که در این سال ها به سختی به دست آورده ام ، آسیب بزنم. به نظرم پرکاری، مزیت نیست. ترجیحم این است کارهایی را بازی کنم که دوست دارم و برای آنها سرم را با افتخار بالا نگه دارم.

 پریناز ایزدیار و ترانه علسیدوستی

 

مشغله های هنرمند بیکار

شاید یک معنای بیکاری در عرصه ما این باشد که آدم جلوی دوربین نرود اما به نظر من حتی اگر این طور باشد بازیگر می تواند خودش را به شکل درستی با هنر مشغول نگه دارد. شخصا با تماشای فیلم و مطالعه سعی می کنم در چنین مواقعی از نظر دانش پربار شوم. گزیده کار کردن و لذت بردن از کارهایی که واقعا دوست شان دارم، بسیار بهتر از پذیرفتن نقشی است که دوست ندارم و آن حال خوب را در من ایجاد نمی کند.

عقبگرد ممنوع. . . !

از تلویزیون فاصله نگرفته ام. سه کار در تلویزیون داشتم که آثار موفق و موجهی بودند. به ویژه بعد از سریال «زمانه» و کار آقای حسن فتحی به نوعی سطح توقع خودم هم از کار بالا رفت؛ برای همین دلم نمی خواهد هر سریالی را بازی کنم. وقتی می دیدم ایشان سر کار با چه دقت و وسواسی برای هر پلان انرژی می گذارند، کار برای شان مهم بود و به اصطلاح عامیانه به کار آب نمی بستند، دلم می خواست با کارگردانی کار کنم که همین ویژگی های را داشته باشد. اگر پیشنهادی باشد که هم کار مناسب و خوبی باشد و هم کارگردانش سطح درک کاری  اش خوب باشد، حتما می پذیرم. دوست ندارم از سطح کارهایی که داشتم عقبگرد کنم.

استادی به  نام حسن فتحی

واقعا این طور نبوده که فقط به اسم ها توجه کنم و به واسطه اسم کارگردان و تهیه کننده در فیلمی حاضر شوم؛ البته وقتی صحبت از شخصی مانند حسن فتحی است شما با اعتماد کامل جلو می روید. من هیچ دوره آکادمیکی در بازیگری ندیده ام و به تجربه سر صحنه کارها یاد گرفته ام و به جرات می گویم بزرگ ترین استادم تا این تاریخ ایشان بودند؛ چه سر سریال «زمانه» که 11 ماه طول کشید و چه در کار «شهرزاد» که هشت ماه مشغول کار بودم و مدتی طولانی بود،  نکته های بسیاری از ایشان یاد گرفتم.

وجود چنین شخصی وسواس  کاری شما را بالا می برد؛ حتی بعد از مجموعه «زمانه» از من خواستند در هر کاری بازی نکنم. من هم به ایشان و هم به خودم قول دادم برای کارم ارزش قائل شوم و در کارهای مطرحی که اسم دارند، کار کنم. گاهی با کارگردان های کار اولی کار می کنید که از آنها هم چیزهای بسیاری می آموزید؛ مثل سام قریبیان که کار کردن با گروه او واقعا لذت بخش بود. برای خود من اول قصه و نقش اولویت دارد و بعد کارگردان.

دنبال نقش نمی روم

فکر می کنم اواخر سریال «زمانه» بود که آقای فتحی اعلام کردند قصد دارند مجموعه ای را برای شبکه خانگی بسازند و این طور نبود که آن زمان به من بگویند مرا برای نقش «شیرین» در نظر دارند؛ ضمن آنکه آن زمان هنوز فیلمنامه هم حاضر نبود. من هم از آن آدم هایی نیستم که بروم و بگویم نقشی به من بدهید که البته بعضی ها می گویند و خیلی هم کار بدی نیست اگر کسی این کار را بکند! سال گذشته مشغول بازی در تئاتری بودم که از دفتر آقای عفیفه با من تماس گرفتند که برای کار «شهرزاد» بروم و اتفاقا جزو نخستین بازیگرهایی بودم که به کار وارد شدم.

شیرین برای شهرزاد

از بازی در «شهرزاد» بسیار لذت بردم. جدای از همه مسائل مانند کارگردان، تیم بازیگران، عوامل، قصه و. . . کاراکتر شیرین از آن نقش هایی بود که همیشه دوست داشتم بازی کنم. کار کردن با این عوامل از خود آقای فتحی تا استاد نصیریان، شهاب حسینی، ترانه علیدوستی و. . . خیلی خوب بود و من احساس کردم چقدر چیزهای خوب از آنها یاد گرفته ام.

شرط اول؛ اعتماد به نفس

به نظرم شرط اول بازیگر شدن اعتماد به نفس است که در گویش عامیانه شاید بتوان به آن پررویی هم گفت و این برای هر بازیگری لازم است. وقتی دچار ترس و اضطراب باشی تمرکزت را از دست می دهی و چیزی از کاری که انجام می دهی متوجه نمی شوی؛ به همین خاطر پلان ها را از دست می دهی.

شاید شروع کاری پر از بازیگران تراز اول مانند «شهرزاد» با کمی هیجان همراه باشد اما ترس و اضطراب نبود. در این کار به خصوص همه عوامل همراه بودند و من احساس راحتی داشتم؛ مثلا ترانه علیدوستی در فیلم «من ترانه 15 سال دارم» برای من قبل از آنکه به بازیگری وارد شوم، بهترین بازیگر سن خودش بود و هنوز هم در هم نسل های خود بهترین است اما اصلا نگاه از بالا به پایین ندارد. استاد نصیریان هم که بی نظیر هستند و من از انرژی خوبی که می دادند، بسیار احساس خوبی داشتم؛ همین طور سایر هنرمندانی که در کار حضور داشتند.

نقشی کاملا دور از خودم

نقش شیرین حتی زمانی که فیلمنامه را می خواندم برایم جذاب بود. درواقع همه کاراکترهای«شهرزاد» فوق العاده هستند و برای کسی که بخواهد آن را بازی کند، پتانسیل بالایی در جذب کردن داشت. اما من واقعا شیفته شیرین شدم و اگر قرار بود به سلیقه خودم نقشی از کار را انتخاب کنم بی شک سراغ شیرین می رفتم چون خیلی دور از خودم بود و می خواستم ببینم چگونه از پس آن برمی آیم. سخت بودن نقش را دوست داشتم و البته به جز تلاش خودم، راهنمایی های آقای فتحی هم جای خودش را داشت.

 

عشق دوران کودکی

بازیگری از همان اول هم برایم مهم بود. همیشه از کودکی هم بازیگری را به شدت دوست داشتم. درست است که مثل هرکس دیگری شهرت را دوست داشته و دارم اما برایم اصل نبود؛ ضمن اینکه حالا برایم تا حدودی عادی شده؛ یعنی برای همه آنها که بازی می کنند بعد از مدتی عادی می شود و چه بسا بعضی ها بخواهند این مقوله کمتر شود تا دوباره خلوت خودشان را داشته باشند.

خانواده تحصیلکرده من

من دوست داشتم در دانشگاه رشته بازیگری بخوانم و رشته بازیگری تئاتر هم امتحان دادم اما خانواده ام مخالف بودند. هم برادر و هم خواهرم دکتر هستند و پدرم نیز وکیل هستند. برای همین خانواده ام دوست داشتند یا پزشک شوم یا وکیل. اما بعد که اصرار مرا دیدند برایم شرط گذاشتند که حتما یک رشته درست و حسابی و به قول خودشان سنگین و رنگین هنر را بخوانم و من هم گرافیک خواندم.

حس نگرانی و استرس

آن اوایل که بازیگری را شروع کردم شاید حرفه ای نبود اما باز هم جدی و مهم بود؛ حتی جاهایی ناامید شدم چون هم کار سختی است و هم اینکه به هر حال وقتی تازه وارد هستید آنقدر کاری برای شما وجود ندارد. شاید تنها تعداد اندکی بازیگر بودند که از همان اول، کارشان را با قدرت و کارهای خاص شروع کردند. برای همین همیشه یک حس نگرانی و استرس با من بود؛ حتی در دوره ای حدود یک سال و نیم کار نکردم تا اینکه تله فیلمی را با علیرضا امینی کار کردم و بعد از آن اوضاع بهتر شد. راستش چون با وجود همه مخالفت ها و زحمت بسیار آمده بودم دلم می خواست به خودم ثابت کنم که می توانم. آدم سرسختی هستم و اگر چیزی را بخواهم می جنگم و آن را به دست می آورم.

از روانشناسی تا فلسفه

وقتی درگیر کار بازیگری باشم یا درگیر کارهای زندگی و شخصی ام نباشم، حتما یا مطالعه می کنم یا فیلم می بینم. اینها اولویت های من در فراغت هستند؛ البته زمانی نقاشی هم بود که مدتی است فرصت نکرده ام سمت آن بروم ولی حتما آن را هم دنبال می کنم. کتاب های رمان و روانشناسی به خصوص در زمینه های خودشناسی و فلسفه  یونگ را زیاد می خوانم؛ یک جورهایی سلیقه ام است که هم در زندگی شخصی زیاد به من کمک کرده و هم در انتخاب ها و بازی کردن نقش ها برایم مفید بوده است.

برنامه های موسیقایی

خیلی دوست داشتم که موسیقی کار کنم و نواختن ساز را یاد بگیرم اما شاید در این زمینه بی استعداد بودم یا به آن شکل جدی و حرفه ای دنبالش نرفتم. به هر حال در برنامه ام هست که حتما یادگیری ساز را شروع کنم. درباره سبک های مورد علاقه ام در موسیقی باید بگویم مقید به هیچ سبک خاصی نیستم. هر آهنگی که خوب باشد را می شنوم؛ خواه سنتی باشد یا پاپ یا راک یا هیپ هاپ. از موسیقی به شدت لذت می برم. یک جورهایی خیلی اوقات هدفون در گوشم است یا در خانه که هستم حتما دوست دارم روزم را با شنیدن موسیقی شروع کنم یا دست کم، تلویزیون روشن باشد و صدایی در نزدیکی باشد که بشنوم.

راه های رسیدن به آرامش

سعی می کنم هنگام کار حتما ذهنم را خالی و آماده کار نگه دارم چون به تمرکز احتیاج دارم. برای تمرکز هم مراقبه نمی کنم. برنامه من برای آرامش خیلی ساده است؛ البته اینها از چند سال پیش برایم مهم شده وگرنه قبلا این طوری نبودم. نخستین کارم این است که گوشی را سایلنت می کنم و برای مدتی که مشغول کارم به گوشی ام نزدیک نمی شوم؛ این خیلی مهم است. بعد هم اینکه سعی می کنم به چیزی فکر نکنم؛ البته اوایل خیلی سخت بود که شما به چیزی فکر نکنید اما با تمرین می شود به این مرحله رسید. تمام تمرکزم را روی کار می گذارم.

دوستان محدود پریناز

حتی قبل از آنکه بازیگر شوم هم خیلی آدم اجتماعی به آن شکل که خیلی معاشرتی باشم، نبودم و الان هم نیستم. دوستان من همیشه محدود بودند چون ترجیح می دهم با کسی دوستی و معاشرت داشته باشم که حرفی برای گفتن با او داشته باشم و بتوانم راحت با او حرف بزنم. اما وقتی سر پروژه کار می روم با همه به اصطلاح می جوشم و از راننده سرویس تا خدمات و. . . از دوستان من هستند. زیاد اهل  مهمانی و بیرون رفتن نیستم. خانه ماندن را ترجیح می دهم.

رفیق باز نبوده و نیستم!

نسبت به هیچ آدمی گارد ندارم و اینکه می گویم به آن شکل معاشرتی بودن در رفتارم نیست شاید بخشی به علت سن باشد. به نظرم تا 18 سالگی یا نهایتا 22 سالگی آدم ها زیاد معاشرت می کنند و زیاد بیرون می روند و. . . و بعد کم کم آرام می شوند؛ البته این را هم بگویم که اصلا آدم رفیق بازی نیستم؛ همیشه همین بوده ام. دوستانم مرا می شناسند؛ همان آدم قبل هستم و اتفاقا آدم هایی که با من بوده اند نیز همان ها هستند.

این طور نبوده که دوستی که حالی از من نمی پرسیده، حالا سر و کله اش پیدا شده باشد. یک جورهایی دوستانم مدل مرا می شناسند. دوستی های من مثل سابق با همان دوستان همیشگی ام پابرجاست. برای من پذیرش آدم های جدید کمی سخت است. آدم تنهایی نیستم اما تنهایی را به شدت دوست دارم.

اخباری برای حال گیری!

چیزهای زیادی هست که می تواند حال مرا بگیرد. در درجه اول شنیدن اخبار بد به هر شکل که باشد؛ از خبر فوت کسی تا بیماری یا ناراحتی افرادی که می شناسم. اگر بخواهم از نقطه نظر رفتارهای اجتماعی بگویم راستش هر چیزی که مربوط به بی معرفتی آدم هاست، ناراحتم می کند؛ اینکه کسی بخواهد کسی را پایین بکشد و خودش را بالا ببرد؛ اینکه غیبت کسی را می کنند و هر چیزی که دور از انسانیت باشد. شاید به همین خاطر هم زیاد در جمع ها حاضر نمی شوم که حداقل چیزی رخ ندهد که حالم را بد کند.

آنچه در اطراف ماست

راستش خیلی دنبال این نیستم که اخبار را با جزییات پیگیری کنم و شاید حتی خیلی از اخبار را نشنیده ام یا آدم هایی را نمی شناسم؛ مثلا گاهی پدر و مادرم می گویند فلان آدم این حرف را زده و با آنکه او شخص مطرحی است اما من او را نمی شناسم، که این خوب نیست و باید شناخت و در جریان بودن خودم را افزایش دهم چون واقعا مهم است آدم بداند اطرافش چه می گذرد.

زود اعتماد می کنم!

من از آن آدم هایی هستم که خیلی زود اعتماد می کنم و از این بابت خیلی ها مرا سرزنش هم می کنند؛ حتی وقتی یک متکدی را در خیابان می بینم با وجود آنکه می گویند گداپروری خوب نیست و. . . من سعی می کنم به او کمک کنم.

وقت آزاد برای ورزش

خیلی وقت است که سمت ورزش نرفتم؛ یعنی هشت ماهی که برای کار «شهرزاد» سر فیلمبرداری بودم، فرصت نداشتم به ورزش بپردازم یا آنقدر خسته بودم که نشد یا اگر فرصتی بود به کارهای خیلی واجبم می رسیدم. به هر حال ورزش زمان می خواهد و دست کم حتی اگر حرفه ای هم که ورزش نکنید به دو ساعت وقت آزاد نیاز دارید.

تجربه از اتفاقات بد

از آن افرادی نیستم که اگر چیزی ناراحتم کند بروم سمت خرید یا پاساژگردی یا. . . . اصلا خودم را با عوامل بیرونی سرگرم نمی کنم چون به نظرم این کارها فقط یک سرپوش گذاشتن است؛ در حالی که زخم اصلی سرجایش است و شما فقط می توانید رویش مرهم بگذارید. اتفاقا معتقدم باید به اتفاقات بد فکر کرد، آنها را پذیرفت و تجربه آموخت.

صحبت های متعدد خواهرانه

خواهرم همسایه دیوار به دیوارم است که با او چه رودررو و چه تلفنی زیاد صحبت می کنم. خواهرم 10 سال و برادرم 9 سال از من بزرگ تر هستند و پدر و مادرم هر دو در شهر زادگاهم یعنی بابل زندگی می کنند؛ مدتی اینجا بودند اما رفتند آنجا.

گیاهخواری صحیح و درست

مدتی است که گیاهخواری را شروع کرده ام؛ البته بیشتر از آنکه بگویم یک رژیم سلامت با کاهش وزن و این طور چیزهاست، یک علت مهم و اصلی دارد؛ اینکه دلم برای حیوانات می سوزد! حالا نمی دانم چقدر می توانم به این رژیم غذایی وفادار بمانم. خیلی ها با من مخالفت کردند و گفتند باید حتما گوشت و مرغ و. . . بخورم اما به نظرم به شکل اصولی و با یک تغذیه درست، می توانی پروتئین، آهن و چیزهایی که نیاز داری را از غذاهای مناسب گیاهی دریافت و کمبودها را جبران کنی.

زیبایی فقط 10درصد!

شادابی برایم از زیبایی مهم تر است؛ البته یک زمانی زیبایی برایم مهم بود اما الان نیست و شاید تنها 10درصد آن اهمیت سابق را برایم داشته باشد. به نظرم تمیزی، مرتب و آراسته بودن مهم است و این هم برای هر آدمی در هر طبقه و با هر شرایط مالی امکان پذیر است که می تواند در حد خودش آراسته و تمیز باشد. رسیدگی به پوست هم برایم صرفا به جهت زیبایی نیست بلکه جزء واجبات است چون به خاطر کم خوابی، بدخوابی، آلودگی محیط و گریم های سنگین باید پوستم را مورد توجه قرار دهم. زمانی زیبایی واقعا دغدغه ام بود اما حالا آن حس را ندارم.

استقبال از شبکه های مجازی

با شبکه های اجتماعی خیلی موافق هستم چون می توانم بدون واسطه با مردم حرف بزنم، از آنها بشنونم و انرژی بگیرم. گرچه متاسفانه بعضی ها در این شبکه ها و هنگامی که آنها را می بینید، خود واقعی شان نیستند! ولی من فضای مجازی را دوست دارم. هرچند در فیسبوک نیستم اما صفحه اینستاگرام من کاملا فعال است؛ کامنت ها را می خوانم و از لطف مردم، انرژی خوبی می گیریم.

دوری از شلوغی و ازدحام

من واقعا دلم نمی خواهد در جاهای شلوغ باشم و شاید این موضوع علت روانشناسی داشته باشد. برای خرید هم که می روم، تکلیفم مشخص است و مغازه گردی نمی کنم. اهل این نیستم که در پاساژها بچرخم چون شلوغی و ازدحام، حالم را بد می کند اما اگر قرار باشد جایی برای مردم و به خاطر آنها بروم ـ مثلا در مراسمی یا در اکران فیلمی باشم ـ  قطعا از حضور بین مردم لذت می برم.

علاقه شدید به بابل

سفرهای خارجی زیادی نرفته ام؛ شاید تنبلی کرده باشم، شاید هم فرصت نشده است اما سفرهای داخلی را خیلی دوست دارم؛ مثلا همین بابل را به شدت دوست دارم و یک جورهایی به آنجا تعصب دارم. محیط این شهر را خیلی دوست دارم و زادگاهم است.

افتخاری برای مادرم

خانواده ام؛ به خصوص مادرم وقتی می بینند با چه زحمت و تلاشی به اینجا رسیده ام، به من افتخار می کنند و همیشه در این سال ها که حرفه ای به کار بازیگری پرداخته ام، تشویقم کرده اند. اما آن طور نیست که بخواهند پُز مرا بدهند یا جایی از اسم من استفاده کنند؛ ضمن اینکه هنوز خیلی ها مرا نمی شناسند!

ازدواج درست سرموقع

راستش من هم به مسائلی مانند ازدواج کردن و بچه دار شدن فکر می کنم اما تصمیم خاصی ندارم که بگویم مثلا چند سال دیگر ازدواج می کنم و… . این چیزها باید در زمان مناسب خودش پیش بیاید و قابل برنامه ریزی نیست. دلم می خواهد ترقی کنم و کارهای بهتر و بیشتری بازی کنم. اصلا یک جورهایی به زندگی بدون بازیگری نمی توانم فکر کنم. اهل حساب و کتاب هم نیستم که بگویم یک بیزنس برای خودم راه می اندازم چراکه اصلا آدم اهل بیزنسی نیستم! ولی این را مطمئنم که از حالا به بعد اتفاق های خوبی برایم می افتد.

وظیفه اجرای درست نقش

به نظرم کارگردان باهوش با شناختی که از توانایی شما دارد، نقشی را به شما پیشنهاد می دهد و اگر بداند از عهده آن برنمی آیید این خطر را نمی کند. حتما آقای فتحی هم در کار من چیزی دیدند یا هنگام سریال «زمانه» متوجه ویژگی هایی در بازی من شدند که شیرین را به من پیشنهاد کردند؛ ضمن اینکه به نظرم یک بازیگر باید بتواند هر نقشی را دربیاورد و قرار نیست فقط نقش هایی را بازی کند که راحت است. وقتی برای پذیرش نقش صحبت کردید و به شما اعتماد شد، وظیفه دارید آن را درست اجرا کنید.

حتی اگر دیده نشود. . .

درست است که تحصیلات آکادمیک بازیگری ندارم اما به نظرم مدرک شرط اول خوب بازی کردن نیست. خیلی مهم است شما با اعتماد به نفس سر صحنه بروید، تمرین داشته باشید و تمرکزتان روی نقش و کار باشد تا چیزی شما را از فضای کاری که انجام می دهید، دور نکند. من در این 10 سال در کارهای مختلفی از جمله تله فیلم های متعددی با آدم های درست کار کردم. با آقای موتمن، آقای آب پرور، آقای قنبری و. . . در ژانرهای مختلفی بازی کردم و چیزهای زیادی از همه آنها یاد گرفتم.

خب، چه چیزی بهتر از این؟ من اگر در کاری 90 دقیقه ای هم بازی کردم که حتی معلوم نبود کی پخش می شود و کسی آن را می بیند یا نمی بیند اما باز هم بیشترین تلاشم را کردم. برایم قبل از هر چیزی مهم این بود که کارم را درست انجام دهم و به خودم می گفتم پریناز تو باید بهترین کارت را انجام دهی حتی اگر دیده نشود.

گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع : مجله زندگی ایده آل


پریناز ایزدیار ، بیوگرافی پریناز ایزدیار

بیوگرافی و عکسهای پریناز ایزدیار و خانواده اش نام : پریناز نام خانوادگی : ایزدیار تاریخ تولد
: 8 شهریور 1364 محل تولد : بابل محل زندگی : تهران پیشه : بازیگر

کودکی پریناز ایزدیار
زندگی شخصی پریناز ایزدیار

پریناز ایزدیار در سال 1364
در بابل زاده شد و پدرش اهل ساری و مادرش اهل بابل بوده و به گفته خودش به زبان مازندرانی
تسلط کامل دارد.
خانوادهٔ او موافق تحصیل او در رشتهٔ بازیگری نبودند به خاطر همین در دبیرستان مجبور شد که رشتهٔ تجربی را
انتخاب کند ولی سپس در دوران پیش دانشگاهی به رشتهٔ هنر تغییر رشته داد.
پدر ایشان یکی از مخالف های سر سخت رشتهٔ وی بود و مایل بود که او رشتهٔ حقوق بخواند ولی برعکس
مادرش خیلی مایل بود که او رشتهٔ بازیگری را ادامه دهد.وی دارای تحصیلات لیسانس گرافیک می باشد.

پریناز ایزدیار

کودکی پریناز ایزدیار تا امروز
دوران کودکی پریناز ایزدیار

در دوران کودکی به شدت شیطان بودم.
اغلب اوقات خرابکاری می کردم و روی در و دیوار نقاشی می کشیدم و اصولا کوچه را برای بازی انتخاب می کردم تا
به خانه آوردن من، امری مشکل برای خانواده محسوب شود.
چون تمام مدت، در حال حرکت بودم و به همراه برادرم فوتبال بازی می کردم.
به یاد دارم، در آن زمان، مادرم اجازه نمی داد که ظهرها بیرون بروم و با بچه ها بازی کنم و من
را مجبور می کرد که بخوابم، اما متاسفانه هر چه سعی می کردم، خوابم نمی برد، به همین دلیل برای آن که، آن ساعات
طی شود، آن قدر از زیر در با دوستانم صحبت می کردم، تا یکی از اعضای خانواده بیدار شود و به
من مجوز بیرون رفتن را بدهد!!

خانواده من مهم ترین معیاری که بیشتر از هر چیزی همیشه برایشان مهم بوده تحصیلات
است.
من تنها کسی هستم که در کل خانواده ام در رشته هنر تحصیل کرده ام؛ چه در خانواده پدری و چه در
خانواده مادری.
بیشتر افراد خانواده  ام پزشک هستند.
دوست داشتند که من هم یا پزشک شوم یا مثل پدرم وکیل اما خب علاقه من به هنر باعث شد

به این سمت کشیده شوم.در دانشگاه هم رشته گرافیک را دنبال کردم.

پریناز ایزدیار

پریناز ایزدیار و مادرش

پریناز ایزدیار

پریناز ایزد یار در شب تولدش
 از دوران بچگی به بازیگری علاقه داشتم

پریناز ایزدیار : یادم می آید در دوران مدرسه هر نمایش و تئاتری که برگزار می شد من همیشه اولین نفر
 بودم که برای بازی حاضر می شدم.
اما اصولا آدم وقتی در شرایطی بزرگ می شود که می بیند همه افراد خانواده پزشک هستند حتی خواهر و برادرهایش هم
در رشته پزشکی تحصیل کرده اند، فکر می کند خودش هم حتما باید در این رشته تحصیل کند به همین دلیل من
هم تصمیم گرفتم پزشک شوم و در دبیرستان رشته تجربی را انتخاب کردم اما بعد از مدتی متوجه شدم به
شدت به هنر علاقه دارم به خصوص به رشته نقاشی.
برای خانواده ام پذیرفتن ادامه تحصیل من در رشته هنر خیلی سخت بود اما کم کم به علاقه من احترام گذاشتند و
با من کنار آمدند.

پریناز ایزدیار

پریناز ایزدیار در کنار خانواده اش

در سال 1385 برای بازی در فیلم سینمایی یک مرد، یک شهر تست بازیگری داد و قبول شد.
وی با ایفای نقش در تله فیلم «ماه در سایه» (1388) به کارگردانی سعید ابراهیمی فر، قدم به عرصه ی
تلویزیون گذاشت.

ایزدیار در تله فیلمهای زیادی بازی کرد و با کارگردان هایی همچون فرزاد موتمن، مسعود آب پرور و علیرضا امینی
کار کرد.
پنج کیلومتر تا بهشت ، اولین سریال او بود که در ماه رمضان پخش شد.

پریناز ایزدیار و مهدی سلوکی در پنج کیلومتر تا بهشت

وی در این سریال موفقیت زیادی کسب کرد.
او همچنین در فیلم ورود آقایان ممنوع در چند سکانس بازی کرد ولی نسبت به بازی در سریال پنج کیلومتر
تا بهشت موفقیت چشمگیری کسب نکرد.

مدل بودن من شایعه است

قبل از اینکه بازیگری را شروع کنم همان موقع که دانشجو بودم در یکسری از شوهای اسلامی شرکت کردم و
به عنوان مدل پوشش های اسلامی، مانتو و روسری هایی که به صورت کاملا مجاز برگزار می شد، انتخاب شدم.
حتی یادم می آید وزیر ارشاد هم از این مراسم بازدید کردند.
بحث مدل بودن من هم این شوهای اسلامی بود.
در کل ما در ایران چیزی به اسم مدلینگ نداریم اینکه می گویند پریناز ایزدیار مدل بوده است شایعه است.

پریناز ایزدیار
دوست دارم ازدواج کنم و بچه دار شوم

پریناز ایزدیار :من ازدواج کردن را دوست دارم.
به خصوص که عاشق بچه هستم و عاشق تجربه کردن احساس مادری.
اما فکر می کنم ازدواج یک پختگی لازم دارد که من هنوز به آن نرسیده ام.

پریناز ایزدیار در جشن حافظ
رازهای زیبایی پریناز ایزدیار

یکی از کارهایی که در این اواخر برای سلامتی ام انجام داده ام این است که مدتی است دیگر برای وعده شام
برنج نمی خورم و برنج را از برنامه شام به کلی حذف کرده ام، شام را خیلی زود و خیلی سبک می خورم،
سحرخیزتر از قبل شده ام و صبح زود صبحانه می خورم.اینها باعث شده تا بیشتر از قبل احساس شادمانی و سبکی کنم.
اینها باعث می شود تا زمان بندی دقیق تری برای وعده های غذایی داشته باشم.

پریناز ایزدیار در برند نیو حجاب

بازی تحسین شده او در سریال پربیننده «زمانه» به کارگردانی حسن فتحی، بر موفقیت های او افزود و موجب شد
او بار دیگر در سریال شهرزاد با فتحی همکاری کند.

پریناز ایزدیار در سریال زمانه
پریناز ایزدیار، «شیرین» اما بی فرهاد!

سریال شهرزاد، به کارگردانی حسن فتحی و تهیه کنندگی سیدمحمد امامی و سرمایه گذاری مشترک سیدمحمد امامی و سیدمحمدهادی
رضوی به عنوان بزرگترین پروژه سریالی بخش خصوصی کشور از 20 مهر ماه توسط شرکت تصویرگستر پاسارگاد، توزیع و پخش
می شود.

پریناز ایزدیار در سریال شهرزاد
شیرین را دوست دارم

درست است که نقش اول شهرزاد، متفاوت و جذاب است ولی من از همان ابتدا نقش شیرین را دوست داشتم.
به همین دلیل اصلا به این فکر نکردم که کاش نقش شهرزاد را داشتم.
چون نقش شیرین برای من اتفاقی جدید بود و تمام تلاش خودم را کردم که نقش خوب از آب دربیاید
که فکر می کنم این اتفاق افتاده است.

پریناز ایزدیار در سریال شهرزاد
همبازی شدن با بازیگر خاطره ساز کودکی ام

این که پس از سال ها با یکی از بازیگران خاطره ساز دوران کودکی ات همبازی شوی، بی شک حس
فوق العاده ای است.
به جرات می گویم که کار کردن با آقای نصیریان یکی از راحت ترین بخش این کار بود.
آن قدر ایشان اخلاق حرفه ای دارند که اصلا برای رویایی و بازی در مقابل ایشان استرس نداشتم.
بازیگری که نظیرش را دیگر نخواهیم داشت.
ما سکانس های مشترک زیادی با هم داشتیم که برای هیچ کدام از آنها نه دچار استرس شدم نه این
که نگران بودم.
چون به شدت از اخلاق حرفه ای ایشان انرژی می گرفتم و اگر بازی من در سکانس های مشترک مان
با آقای علی نصیریان درست از آب درآمده باشد، به جرات می گویم ایشان به شدت در این موفقیت
تاثیرگذار بودند.

پریناز ایزدیار در سریال شهرزاد

پریناز ایزدیار و ترانه علیدوستی

ابد و یک روز فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سعید روستایی و تهیه کنندگی سعید ملکان محصول سال 1394 است.
ابد و یک روز در طول نمایش مورد توجه عموم و منتقدین قرار گرفت و توانست 9 سیمرغ بلورین (6
سیمرغ در بخش اصلی، 2 سیمرغ -بهترین فیلم و بهترین کارگردانی-در بخش نگاه نو و سیمرغ بهترین فیلم از نگاه
تماشاگران) سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر را به دست آورد.

پریناز ایزدیار در ابد و یک روز
جوایز پریناز ایزدیار

پریناز برای بازی در فیلم ابد و یک روز موفق به دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن شد.

پریناز ایزدیار برنده سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن
خلاصه داستان ابد و یک روز

خانواده در تدارک مراسم عروسی سمیه هستند، اما اتفاقاتی روابط خواهران و برادران را سرد می کند که در نهایت
باعث ماجراهایی می شود…

پریناز ایزدیار و پیمان معادی
فیلم های سینمایی پریناز ایزدیار

ابد و یک روز (1394) 360 درجه (1393) این سیب هم برای تو (1393) خط ویژه (1392) ورود آقایان ممنوع
1390 یک مرد، یک شهر (1386)

پریناز ایزدیار
مجموعهٔ تلویزیونی پریناز ایزدیار

شهرزاد (نمایش خانگی) (1394) زمانه (1391) مثل یک کابوس (1390) پنج کیلومتر تا
بهشت (1390) روبیک (نمایش خانگی)

پریناز ایزدیار در جشن پایان سریال شهرزاد
تله فیلم پریناز ایزدیار

گور به گور همان روز مرخصی آبی ها و خاکستر ماه در سایه پسر ایران

فال قهوه دسته بازنده ها استخر

تئاتر پریناز ایزدیار

یه کلیک کوچولو (1393)

پریناز ایزدیار

پریناز ایزدیار در لباس عروس فیلم این سیب هم برای تو
پریناز درمورد خود میگوید:

در دوران کودکی به شدت شیطان بودم.
اغلب اوقات خرابکاری می کردم و روی در و دیوار نقاشی می کشیدم و اصولا کوچه را برای بازی انتخاب
می کردم تا به خانه آوردن من، امری مشکل برای خانواده محسوب شود.
چون تمام مدت، در حال حرکت بودم و به همراه برادرم فوتبال بازی می کردم.
به یاد دارم، در آن زمان، مادرم اجازه نمی داد که ظهرها بیرون بروم و با بچه ها بازی کنم
و من را مجبور می کرد که بخوابم، اما متاسفانه هر چه سعی می کردم، خوابم نمی برد، به همین
دلیل برای آن که، آن ساعات طی شود، آن قدر از زیر در با دوستانم صحبت می کردم، تا یکی
از اعضای خانواده بیدار شود و به من مجوز بیرون رفتن را بدهد.

پریناز ایزدیار

پریناز ایزدیار و نوید محمد زاده روی فرش قرمز جشنواره فیلم فجر در برج میلاد
دوست دارم ازدواج کنم و بچه دار شوم

پریناز ایزدیار :من ازدواج کردن را دوست دارم.
به خصوص که عاشق بچه هستم و عاشق تجربه کردن احساس مادری.
اما فکر می کنم ازدواج یک پختگی لازم دارد که من هنوز به آن نرسیده ام.
این پختگی دوطرفه است.
هم زن و هم مرد باید به جایی رسیده باشند که مسئولیت یک زندگی را دونفری به دوش بکشند.
به نظرم این اشتباه است که فکر کنی همه چیز به عهده مرد است.
از آن مهم تر توانایی تربیت بچه است.
با شرایط امروز دنیا تحویل دادن یک بچه خوب و سالمی که خود بچه هم از به دنیا آمدنش راضی
باشد و این قضیه قدیمی که بچه ها به پدر، مادرهایشان می گویند چرا ما را به دنیا آورده ای تکرار نشود یک
لیاقت می خواهد که آدم ها باید به آن برسند.
من فکر می کنم که در مورد هنرمندان اگر ازدواج گریزی وجود دارد به خاطر مشغله کاری زیاد آنهاست.
من آنقدر کارم فشرده است که فرصت دیدن خانواده ام را هم نمی توانم پیدا کنم.
حالا فرض کنید اگر ازدواج کرده بودم و بچه داشتم چطور باید با شرایط کنار می آمدم.
من فکر می کنم این موضوع باعث دور شدن اهالی سینما از ازدواج شده است.
فکر می کنم اگر به جایی برسی که بخواهی تشکیل خانواده بدهی باید کارت را گزیده تر انتخاب کنی که بتوانی وقت
بیشتری برای همسر و فرزندانت بگذاری.

پریناز ایزدیار

تقریبا یک دهه است که در عرصه بازیگری فعالیت می کنم.
سعی کرده ام در این سال ها آهسته و پیوسته جلو بروم.
اگر بعد از آنکه کارهایی مانند «پنج کیلومتر تا بهشت» یا « زمانه » با استقبال روبه رو شدند ـ که
به دنبال آنها پیشنهادات کاری ام افزایش پیدا کردند ـ هر کاری را می خواستم قبول کنم به نوعی سوءاستفاده از موقعیتی
بود که برایم ایجاد شده بود؛ ضمن آنکه اصلا دلم نمی خواست به اعتبارم که در این سال ها به سختی به
دست آورده ام ، آسیب بزنم.
به نظرم پرکاری، مزیت نیست.
ترجیحم این است کارهایی را بازی کنم که دوست دارم و برای آنها سرم را با افتخار بالا نگه دارم.

ویکی پدیا, مجله زندگی ایده آل, جام جم


به بهانه بازی پریناز ایزدیار در سریال “شهرزاد”

وقتی با پریناز ایزدیار صحبت  کردیم خودمان هم باورمان نمی شد که
او یک دهه را در این حرفه پشت سر گذاشته است؛ یک دهه پرافت و خیز که حالا نتیجه اش شده نقش فوق العاده ای
همچون «شیرین» در کاری آبرومندانه به نام «شهرزاد» از کارگردانی شناسنامه دار چون حسن فتحی و در کنار چهره هایی که هر
یک خود ستاره اند.ایزدیار این روزها دور تازه ای از کار را شروع کرده و دور نیست زمانی که نقطه عطف بازیگری اش را
بر پرده سینماها ببینیم.او از همان معدود استعدادهایی است که در کارهایش نشان داده چه چیزهایی در چنته دارد.

پرکاری مزیت نیست

تقریبا یک دهه است که در عرصه بازیگری فعالیت می کنم.سعی کرده ام در این سال ها آهسته و پیوسته جلو بروم.اگر بعد از
آنکه کارهایی مانند «پنج کیلومتر تا بهشت» یا «زمانه» با استقبال روبه رو شدند ـ که به دنبال آنها پیشنهادات کاری ام
افزایش پیدا کردند ـ هر کاری را می خواستم قبول کنم به نوعی سوءاستفاده از موقعیتی بود که برایم ایجاد شده
بود؛ ضمن آنکه اصلا دلم نمی خواست به اعتبارم که در این سال ها به سختی به دست آورده ام ، آسیب
بزنم.به نظرم پرکاری، مزیت نیست.ترجیحم این است کارهایی را بازی کنم که دوست دارم و برای آنها سرم را با
افتخار بالا نگه دارم.

گفتگوی خواندنی با پریناز ایزدیار: به ازدواج و بچه دار شدن فکر می کنم! گفتگوی خواندنی با پریناز ایزدیار: به ازدواج و بچه دار شدن فکر می کنم!

پریناز ایزدیار و ترانه علیدوستی

مشغله های هنرمند بیکار

شاید یک معنای بیکاری در عرصه ما این باشد که آدم جلوی دوربین نرود
اما به نظر من حتی اگر این طور باشد بازیگر می تواند خودش را به شکل درستی با هنر مشغول نگه دارد.شخصا
با تماشای فیلم و مطالعه سعی می کنم در چنین مواقعی از نظر دانش پربار شوم.گزیده کار کردن و لذت بردن
از کارهایی که واقعا دوست شان دارم، بسیار بهتر از پذیرفتن نقشی است که دوست ندارم و آن حال خوب را
در من ایجاد نمی کند.

عقبگرد ممنوع. . . !

از تلویزیون فاصله نگرفته ام.سه کار در تلویزیون داشتم که آثار موفق و موجهی بودند.به ویژه بعد از سریال «زمانه» و کار
آقای حسن فتحی به نوعی سطح توقع خودم هم از کار بالا رفت؛ برای همین دلم نمی خواهد هر سریالی را
بازی کنم.وقتی می دیدم ایشان سر کار با چه دقت و وسواسی برای هر پلان انرژی می گذارند، کار برای شان مهم بود
و به اصطلاح عامیانه به کار آب نمی بستند، دلم می خواست با کارگردانی کار کنم که همین ویژگی های را داشته باشد.اگر
پیشنهادی باشد که هم کار مناسب و خوبی باشد و هم کارگردانش سطح درک کاری  اش خوب باشد، حتما می پذیرم.دوست ندارم
از سطح کارهایی که داشتم عقبگرد کنم.

استادی به  نام حسن فتحی

واقعا این طور نبوده که فقط به اسم ها توجه کنم و به واسطه اسم کارگردان و تهیه کننده در فیلمی حاضر شوم؛
البته وقتی صحبت از شخصی مانند حسن فتحی است شما با اعتماد کامل جلو می روید.من هیچ دوره آکادمیکی در بازیگری
ندیده ام و به تجربه سر صحنه کارها یاد گرفته ام و به جرات می گویم بزرگ ترین استادم تا این تاریخ ایشان بودند؛
چه سر سریال «زمانه» که 11 ماه طول کشید و چه در کار «شهرزاد» که هشت ماه مشغول کار بودم
و مدتی طولانی بود، نکته های بسیاری از ایشان یاد گرفتم.

وجود چنین شخصی وسواس  کاری شما را بالا می برد؛ حتی بعد از مجموعه «زمانه» از من خواستند در هر کاری
بازی نکنم.من هم به ایشان و هم به خودم قول دادم برای کارم ارزش قائل شوم و در کارهای مطرحی
که اسم دارند، کار کنم.گاهی با کارگردان های کار اولی کار می کنید که از آنها هم چیزهای بسیاری می آموزید؛ مثل سام
قریبیان که کار کردن با گروه او واقعا لذت بخش بود.برای خود من اول قصه و نقش اولویت دارد و بعد
کارگردان.

دنبال نقش نمی روم

فکر می کنم اواخر سریال «زمانه» بود که آقای فتحی اعلام کردند قصد دارند مجموعه ای را برای شبکه خانگی بسازند و
این طور نبود که آن زمان به من بگویند مرا برای نقش «شیرین» در نظر دارند؛ ضمن آنکه آن زمان هنوز
فیلمنامه هم حاضر نبود.من هم از آن آدم هایی نیستم که بروم و بگویم نقشی به من بدهید که البته بعضی ها
می گویند و خیلی هم کار بدی نیست اگر کسی این کار را بکند! سال گذشته مشغول بازی در تئاتری بودم
که از دفتر آقای عفیفه با من تماس گرفتند که برای کار «شهرزاد» بروم و اتفاقا جزو نخستین بازیگرهایی بودم
که به کار وارد شدم.

شیرین برای شهرزاد

از بازی در «شهرزاد» بسیار لذت بردم.جدای از همه مسائل مانند کارگردان، تیم بازیگران، عوامل، قصه و…
کاراکتر شیرین از آن نقش هایی بود که همیشه دوست داشتم بازی کنم.کار کردن با این عوامل از خود آقای فتحی
تا استاد نصیریان، شهاب حسینی، ترانه علیدوستی و…
خیلی خوب بود و من احساس کردم چقدر چیزهای خوب از آنها یاد گرفته ام.

شرط اول؛ اعتماد به نفس

به نظرم شرط اول بازیگر شدن اعتماد به نفس است که در گویش عامیانه شاید بتوان به آن پررویی هم
گفت و این برای هر بازیگری لازم است.وقتی دچار ترس و اضطراب باشی تمرکزت را از دست می دهی و چیزی
از کاری که انجام می دهی متوجه نمی شوی؛ به همین خاطر پلان ها را از دست می دهی.

شاید شروع کاری پر از بازیگران تراز اول مانند «شهرزاد» با کمی هیجان همراه باشد اما ترس و اضطراب نبود.در
این کار به خصوص همه عوامل همراه بودند و من احساس راحتی داشتم؛ مثلا ترانه علیدوستی در فیلم «من ترانه 15
سال دارم» برای من قبل از آنکه به بازیگری وارد شوم، بهترین بازیگر سن خودش بود و هنوز هم در
هم نسل های خود بهترین است اما اصلا نگاه از بالا به پایین ندارد.استاد نصیریان هم که بی نظیر هستند و من از
انرژی خوبی که می دادند، بسیار احساس خوبی داشتم؛ همین طور سایر هنرمندانی که در کار حضور داشتند.

نقشی کاملا دور از خودم

نقش شیرین حتی زمانی که فیلمنامه را می خواندم برایم جذاب بود.درواقع همه کاراکترهای«شهرزاد» فوق العاده هستند و برای کسی که بخواهد
آن را بازی کند، پتانسیل بالایی در جذب کردن داشت.اما من واقعا شیفته شیرین شدم و اگر قرار بود به
سلیقه خودم نقشی از کار را انتخاب کنم بی شک سراغ شیرین می رفتم چون خیلی دور از خودم بود و می خواستم
ببینم چگونه از پس آن برمی آیم.سخت بودن نقش را دوست داشتم و البته به جز تلاش خودم، راهنمایی های آقای فتحی
هم جای خودش را داشت.

عشق دوران کودکی

بازیگری از همان اول هم برایم مهم بود.همیشه از کودکی هم بازیگری را به شدت دوست داشتم.درست است که مثل هرکس
دیگری شهرت را دوست داشته و دارم اما برایم اصل نبود؛ ضمن اینکه حالا برایم تا حدودی عادی شده؛ یعنی
برای همه آنها که بازی می کنند بعد از مدتی عادی می شود و چه بسا بعضی ها بخواهند این مقوله کمتر شود
تا دوباره خلوت خودشان را داشته باشند.

خانواده تحصیلکرده من

من دوست داشتم در دانشگاه رشته بازیگری بخوانم و رشته بازیگری تئاتر هم امتحان دادم اما خانواده ام مخالف بودند.هم برادر
و هم خواهرم دکتر هستند و پدرم نیز وکیل هستند.برای همین خانواده ام دوست داشتند یا پزشک شوم یا وکیل.اما بعد
که اصرار مرا دیدند برایم شرط گذاشتند که حتما یک رشته درست و حسابی و به قول خودشان سنگین و
رنگین هنر را بخوانم و من هم گرافیک خواندم.

حس نگرانی و استرس

آن اوایل که بازیگری را شروع کردم شاید حرفه ای نبود اما باز هم جدی و مهم
بود؛ حتی جاهایی ناامید شدم چون هم کار سختی است و هم اینکه به هر حال وقتی تازه وارد هستید آنقدر
کاری برای شما وجود ندارد.شاید تنها تعداد اندکی بازیگر بودند که از همان اول، کارشان را با قدرت و کارهای
خاص شروع کردند.برای همین همیشه یک حس نگرانی و استرس با من بود؛ حتی در دوره ای حدود یک سال و
نیم کار نکردم تا اینکه تله فیلمی را با علیرضا امینی کار کردم و بعد از آن اوضاع بهتر شد.راستش چون
با وجود همه مخالفت ها و زحمت بسیار آمده بودم دلم می خواست به خودم ثابت کنم که می توانم.آدم سرسختی هستم و
اگر چیزی را بخواهم می جنگم و آن را به دست می آورم.

از روانشناسی تا فلسفه

وقتی درگیر کار بازیگری باشم یا درگیر کارهای زندگی و شخصی ام نباشم، حتما یا مطالعه می کنم
یا فیلم می بینم.اینها اولویت های من در فراغت هستند؛ البته زمانی نقاشی هم بود که مدتی است فرصت نکرده ام سمت آن
بروم ولی حتما آن را هم دنبال می کنم.کتاب های رمان و روانشناسی به خصوص در زمینه های خودشناسی و فلسفه  یونگ را زیاد
می خوانم؛ یک جورهایی سلیقه ام است که هم در زندگی شخصی زیاد به من کمک کرده و هم در انتخاب ها و بازی
کردن نقش ها برایم مفید بوده است.

برنامه های موسیقایی

خیلی دوست داشتم که موسیقی کار کنم و نواختن ساز را یاد بگیرم اما شاید در این زمینه
بی استعداد بودم یا به آن شکل جدی و حرفه ای دنبالش نرفتم.به هر حال در برنامه ام هست که حتما یادگیری ساز
را شروع کنم.درباره سبک های مورد علاقه ام در موسیقی باید بگویم مقید به هیچ سبک خاصی نیستم.هر آهنگی که خوب باشد
را می شنوم؛ خواه سنتی باشد یا پاپ یا راک یا هیپ هاپ.از موسیقی به شدت لذت می برم.یک جورهایی خیلی اوقات هدفون در گوشم
است یا در خانه که هستم حتما دوست دارم روزم را با شنیدن موسیقی شروع کنم یا دست کم، تلویزیون
روشن باشد و صدایی در نزدیکی باشد که بشنوم.

راه های رسیدن به آرامش

سعی می کنم هنگام کار حتما ذهنم را خالی و آماده کار نگه دارم چون به تمرکز احتیاج
دارم.برای تمرکز هم مراقبه نمی کنم.برنامه من برای آرامش خیلی ساده است؛ البته اینها از چند سال پیش برایم مهم شده
وگرنه قبلا این طوری نبودم.نخستین کارم این است که گوشی را سایلنت می کنم و برای مدتی که مشغول کارم به گوشی ام
نزدیک نمی شوم؛ این خیلی مهم است.بعد هم اینکه سعی می کنم به چیزی فکر نکنم؛ البته اوایل خیلی سخت بود که
شما به چیزی فکر نکنید اما با تمرین می شود به این مرحله رسید.تمام تمرکزم را روی کار می گذارم.

دوستان محدود پریناز

حتی قبل از آنکه بازیگر شوم هم خیلی آدم اجتماعی به آن شکل که خیلی معاشرتی باشم،
نبودم و الان هم نیستم.دوستان من همیشه محدود بودند چون ترجیح می دهم با کسی دوستی و معاشرت داشته باشم که
حرفی برای گفتن با او داشته باشم و بتوانم راحت با او حرف بزنم.اما وقتی سر پروژه کار می روم با
همه به اصطلاح می جوشم و از راننده سرویس تا خدمات و…
از دوستان من هستند.زیاد اهل  مهمانی و بیرون رفتن نیستم.خانه ماندن را ترجیح می دهم.

رفیق باز نبوده و نیستم!

نسبت به هیچ آدمی گارد ندارم و اینکه می گویم به آن شکل معاشرتی بودن در رفتارم
نیست شاید بخشی به علت سن باشد.به نظرم تا 18 سالگی یا نهایتا 22 سالگی آدم ها زیاد معاشرت می کنند و
زیاد بیرون می روند و…
و بعد کم کم آرام می شوند؛ البته این را هم بگویم که اصلا آدم رفیق بازی نیستم؛ همیشه همین بوده ام.دوستانم مرا می شناسند؛
همان آدم قبل هستم و اتفاقا آدم هایی که با من بوده اند نیز همان ها هستند.

این طور نبوده که دوستی که حالی از من نمی پرسیده، حالا سر و کله اش پیدا شده باشد.یک جورهایی دوستانم مدل مرا می شناسند.دوستی های
من مثل سابق با همان دوستان همیشگی ام پابرجاست.برای من پذیرش آدم های جدید کمی سخت است.آدم تنهایی نیستم اما تنهایی را
به شدت دوست دارم.

اخباری برای حال گیری!

چیزهای زیادی هست که می تواند حال مرا بگیرد.در درجه اول شنیدن اخبار بد به هر شکل که
باشد؛ از خبر فوت کسی تا بیماری یا ناراحتی افرادی که می شناسم.اگر بخواهم از نقطه نظر رفتارهای اجتماعی بگویم راستش
هر چیزی که مربوط به بی معرفتی آدم هاست، ناراحتم می کند؛ اینکه کسی بخواهد کسی را پایین بکشد و خودش را بالا
ببرد؛ اینکه غیبت کسی را می کنند و هر چیزی که دور از انسانیت باشد.شاید به همین خاطر هم زیاد در
جمع ها حاضر نمی شوم که حداقل چیزی رخ ندهد که حالم را بد کند.

آنچه در اطراف ماست

راستش خیلی دنبال این نیستم که اخبار را با جزییات پیگیری کنم و شاید حتی خیلی
از اخبار را نشنیده ام یا آدم هایی را نمی شناسم؛ مثلا گاهی پدر و مادرم می گویند فلان آدم این حرف را زده
و با آنکه او شخص مطرحی است اما من او را نمی شناسم، که این خوب نیست و باید شناخت و
در جریان بودن خودم را افزایش دهم چون واقعا مهم است آدم بداند اطرافش چه می گذرد.

زود اعتماد می کنم!

من از آن آدم هایی هستم که خیلی زود اعتماد می کنم و از این بابت خیلی ها مرا سرزنش
هم می کنند؛ حتی وقتی یک متکدی را در خیابان می بینم با وجود آنکه می گویند گداپروری خوب نیست و…
من سعی می کنم به او کمک کنم.

وقت آزاد برای ورزش

خیلی وقت است که سمت ورزش نرفتم؛ یعنی هشت ماهی که برای کار «شهرزاد» سر فیلمبرداری
بودم، فرصت نداشتم به ورزش بپردازم یا آنقدر خسته بودم که نشد یا اگر فرصتی بود به کارهای خیلی واجبم
می رسیدم.به هر حال ورزش زمان می خواهد و دست کم حتی اگر حرفه ای هم که ورزش نکنید به دو ساعت وقت آزاد
نیاز دارید.

تجربه از اتفاقات بد

از آن افرادی نیستم که اگر چیزی ناراحتم کند بروم سمت خرید یا پاساژگردی یا….اصلا خودم را با عوامل بیرونی سرگرم نمی کنم چون به نظرم این کارها فقط یک سرپوش گذاشتن است؛ در حالی
که زخم اصلی سرجایش است و شما فقط می توانید رویش مرهم بگذارید.اتفاقا معتقدم باید به اتفاقات بد فکر کرد، آنها
را پذیرفت و تجربه آموخت.

صحبت های متعدد خواهرانه

خواهرم همسایه دیوار به دیوارم است که با او چه رودررو و چه تلفنی زیاد صحبت می کنم.خواهرم
10 سال و برادرم 9 سال از من بزرگ تر هستند و پدر و مادرم هر دو در شهر زادگاهم یعنی
بابل زندگی می کنند؛ مدتی اینجا بودند اما رفتند آنجا.

گیاهخواری صحیح و درست

مدتی است که گیاهخواری را شروع کرده ام؛ البته بیشتر از آنکه بگویم یک رژیم سلامت با
کاهش وزن و این طور چیزهاست، یک علت مهم و اصلی دارد؛ اینکه دلم برای حیوانات می سوزد! حالا نمی دانم چقدر می توانم
به این رژیم غذایی وفادار بمانم.خیلی ها با من مخالفت کردند و گفتند باید حتما گوشت و مرغ و…
بخورم اما به نظرم به شکل اصولی و با یک تغذیه درست، می توانی پروتئین، آهن و چیزهایی که نیاز داری
را از غذاهای مناسب گیاهی دریافت و کمبودها را جبران کنی.

زیبایی فقط 10درصد!

شادابی برایم از زیبایی مهم تر است؛ البته یک زمانی زیبایی برایم مهم بود اما الان نیست و
شاید تنها 10درصد آن اهمیت سابق را برایم داشته باشد.به نظرم تمیزی، مرتب و آراسته بودن مهم است و این
هم برای هر آدمی در هر طبقه و با هر شرایط مالی امکان پذیر است که می تواند در حد خودش آراسته
و تمیز باشد.رسیدگی به پوست هم برایم صرفا به جهت زیبایی نیست بلکه جزء واجبات است چون به خاطر کم خوابی،
بدخوابی، آلودگی محیط و گریم های سنگین باید پوستم را مورد توجه قرار دهم.زمانی زیبایی واقعا دغدغه ام بود اما حالا آن
حس را ندارم.

استقبال از شبکه های مجازی

با شبکه های اجتماعی خیلی موافق هستم چون می توانم بدون واسطه با مردم حرف بزنم، از آنها
بشنونم و انرژی بگیرم.گرچه متاسفانه بعضی ها در این شبکه ها و هنگامی که آنها را می بینید، خود واقعی شان نیستند! ولی من
فضای مجازی را دوست دارم.هرچند در فیسبوک نیستم اما صفحه اینستاگرام من کاملا فعال است؛ کامنت ها را می خوانم و از
لطف مردم، انرژی خوبی می گیریم.

دوری از شلوغی و ازدحام

من واقعا دلم نمی خواهد در جاهای شلوغ باشم و شاید این موضوع علت روانشناسی داشته
باشد.برای خرید هم که می روم، تکلیفم مشخص است و مغازه گردی نمی کنم.اهل این نیستم که در پاساژها بچرخم چون شلوغی و
ازدحام، حالم را بد می کند اما اگر قرار باشد جایی برای مردم و به خاطر آنها بروم ـ مثلا در
مراسمی یا در اکران فیلمی باشم ـ قطعا از حضور بین مردم لذت می برم.

علاقه شدید به بابل

سفرهای خارجی زیادی نرفته ام؛ شاید تنبلی کرده باشم، شاید هم فرصت نشده است اما سفرهای داخلی
را خیلی دوست دارم؛ مثلا همین بابل را به شدت دوست دارم و یک جورهایی به آنجا تعصب دارم.محیط این شهر را
خیلی دوست دارم و زادگاهم است.

افتخاری برای مادرم

خانواده ام؛ به خصوص مادرم وقتی می بینند با چه زحمت و تلاشی به اینجا رسیده ام، به من افتخار می کنند
و همیشه در این سال ها که حرفه ای به کار بازیگری پرداخته ام، تشویقم کرده اند.اما آن طور نیست که بخواهند پُز مرا بدهند
یا جایی از اسم من استفاده کنند؛ ضمن اینکه هنوز خیلی ها مرا نمی شناسند!

ازدواج درست سرموقع

راستش من هم به
مسائلی مانند ازدواج کردن و بچه دار شدن فکر می کنم اما تصمیم خاصی ندارم که بگویم مثلا چند سال دیگر ازدواج
می کنم و….این چیزها باید در زمان مناسب خودش پیش بیاید و قابل برنامه ریزی نیست.دلم می خواهد ترقی کنم و کارهای بهتر و
بیشتری بازی کنم.اصلا یک جورهایی به زندگی بدون بازیگری نمی توانم فکر کنم.اهل حساب و کتاب هم نیستم که بگویم یک بیزنس
برای خودم راه می اندازم چراکه اصلا آدم اهل بیزنسی نیستم! ولی این را مطمئنم که از حالا به بعد اتفاق های
خوبی برایم می افتد.

وظیفه اجرای درست نقش

به نظرم کارگردان باهوش با شناختی که از توانایی شما دارد، نقشی را به شما پیشنهاد
می دهد و اگر بداند از عهده آن برنمی آیید این خطر را نمی کند.حتما آقای فتحی هم در کار من چیزی دیدند
یا هنگام سریال «زمانه» متوجه ویژگی هایی در بازی من شدند که شیرین را به من پیشنهاد کردند؛ ضمن اینکه به
نظرم یک بازیگر باید بتواند هر نقشی را دربیاورد و قرار نیست فقط نقش هایی را بازی کند که راحت است.وقتی
برای پذیرش نقش صحبت کردید و به شما اعتماد شد، وظیفه دارید آن را درست اجرا کنید.

حتی اگر دیده نشود…

درست است که تحصیلات آکادمیک بازیگری ندارم اما به نظرم مدرک شرط اول خوب بازی کردن نیست.خیلی مهم است شما
با اعتماد به نفس سر صحنه بروید، تمرین داشته باشید و تمرکزتان روی نقش و کار باشد تا چیزی شما
را از فضای کاری که انجام می دهید، دور نکند.من در این 10 سال در کارهای مختلفی از جمله تله فیلم های متعددی
با آدم های درست کار کردم.با آقای موتمن، آقای آب پرور، آقای قنبری و…
در ژانرهای مختلفی بازی کردم و چیزهای زیادی از همه آنها یاد گرفتم.

خب، چه چیزی بهتر از این؟ من اگر در کاری 90 دقیقه ای هم بازی کردم که حتی معلوم نبود کی
پخش می شود و کسی آن را می بیند یا نمی بیند اما باز هم بیشترین تلاشم را کردم.برایم قبل از
هر چیزی مهم این بود که کارم را درست انجام دهم و به خودم می گفتم پریناز تو باید بهترین کارت
را انجام دهی حتی اگر دیده نشود.

مجله زندگی ایده آل